کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ

اثر الکساندر سولژنیتسن از انتشارات فرهنگ نشر نو - مترجم: رضا فرخ فال-داستان ماجرایی

در بحبوحه‌ی جنگ جهانی دوم، سرباز روسی،‌«ایوان دنیسویچ شوخوف» با اتهام جعلی به ده سال حبس در اردوگاه کار اجباری محکوم می‌شود. سولژنیستین با نثری زیبا یک روز از زندگی دردناک این مرد را در اردوگاه به تصویر می‌کشد. مردی که تمام سختی‌ها را با صبر و شکیبایی تحمل می‌کند.


خرید کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ
جستجوی کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ در گودریدز

معرفی کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ از نگاه کاربران
رمان الکساندر سلجینیتسین بیش از یک حصار ساخته شده است. (این باید یک حصار سیم خاردار باشد که توسط محافظان محافظت می شود که برای بی عدالتی و سگ های نگهبان آموزش دیده نگه داشته شده اند. یک زندانی زبان خود را به سمت قطب یخ زده در جرات سپری کرده است و دیگر نمی تواند سرش را بگیرد زیرا هیچ کره وجود ندارد .) بهشت ​​در قولگ به شکل فرشتگان برفی وجود دارد. اسلحه های ناخواسته در شکل های برفی فرشتگان فریاد می زنند. خوب کنار هم قرار بگیرید و در سواحل یخ زده نگاه کنید تا الگوهای ستاره ای اشکال شمال درست شود. چگونه این اتفاق می افتد، از طریق اشک های یخ زده من می پرسم (به نظر می رسد جانی Depps قطره اشک در Cry Baby اگر الماس به جای خال کوبی)؟ همه چیزهایی که من انجام دادم یک شوخی تند و تیز بود و مخاطب مرا به زندان فرستاد. ستاره در همان مکان باقی می ماند، هدایت به همان محل دقیق همان کاری که در محل کار انجام می شود. فردا امروز است. دو فنجان آفتابگردان یکسان نیستند (هنوز هم همه سرد هستند). الکساندر سولژنیتسین در مورد گولاگ بسیار نوشت. او فقط در مورد زندان نوشته است (کتاب سرطان او باید در داخل بدن مرده خود زندان باشد). من چند سال پیش خواسته ام یکی از قسمت های اول (شحه) را بخوانم (خیال خیالم خیالم است ... آن را نگه دارم!) نسخه آرپی دلال گولاگ (یک خرید کتاب خرید کتاب. . من اخیرا یک کتاب دیگر گولاگ را خوانده ام. این روزها بسیاری از کتابهای مربوط به زندان را بخوانید (یادم می آید زمانی که آن کابوس مخرب من بود. چرا یک مرد که یک تکه تکه تکه تکه تکه شده (یک تکه مانند یک نان نان) صرف کرد، هی، به اندازه کافی از اینها خواندن و شروع به تفکر در مورد جیره غذایی نیز می کند. پوند گوشت و اونس نان. نان و کره من، مرد ) زندگي خود را در زندان مي خواهد زندگي روحي خود را در همان محل سرد نگه دارد؟ دیروز امروز است. من این را مطالعه می کنم زیرا می خواهم بدانم که چگونه هر روز از همان، که تنها می تواند یک راه را به پایان برساند، می تواند متفاوت باشد (اسکیموها دارای یک تن از کلمات متفاوت برای برف). راه هایی برای رسیدن به آن نه به اندازه حفظ نیروی زندگی خود شما در جزر و مد شما می توانید در برابر شنا. چیزی شبیه بهHey، آنها کمتر از میزان غذا من در این زمان به سرقت رفته است @ روز خوبی است. از دست دادن طناب برای محافظت در برابر آرامش آرکتیک یک روز بد است. من احساس می کنم بیشتر در مورد درج دیدگاه روز پلک ها از یک تصویر بزرگ می دانم. من برای تفاوت ها خواندن یکسان دارم. تفاوت ها امید برای تغییر است. تصویر بزرگ اگر شما آن را از فضای بیرونی ببینید (Hi، Laika! ما آن را در سیاره زمین دوست داریم) بسیار مشابه است. آیا می توانید آن را به اندازه کافی کم کنید تا زمان بگویید؟ اگر سلجینیتسین روز خود را مثل یک حصار آهن نگذارد، احساس می کنم که من تصویر بزرگ را می دانم. من می دانم که آن را بمکد من می دانم که احتمالا بیشتر اتفاق می افتد (آن را مانند بیمار مبتلا به سرطان که احتمالا شانس دارد. شما هنوز هم باید از طریق سرطان و شیمیدرمانی بروید و بعد بقیه زندگی خود را در بدهی به حافظه خود برسانید). اگر چشمانداز چشمی روی دیوار وجود داشته باشد (می گوید: استالین کمونیسم! من نمی توانم E بزرگ را برای ماندگاری ببینم، خیلی بزرگ است) برای نگهداشتن مکان مانند همه صحنه های تجاوز در بعد از مدرسه ویژه. @ چشمانم را بستم و منتظرش بودم معلم قهوه ای در کت تیوید خود را در قالب مریم باکره قرار داده بود. نمودارهای چشم مشاهداتی است که بر اساس هر روز دیگر تعیین می شود تا مشخص شود چگونه این روز دقیقا یکسان است یا کمی بهتر یا بدتر در بعضی دیگر متفاوت است مسیر. آینده و گذشته باید سنگین تر باشد، نه آن روز، نه تمام دیوار لعنتی (er، حصار). من حدس می زنم که Solzhenitsyn نمی تواند مقاومت کند. هر روز امروز است دیروز. فردا، فردا روز شوشوف الگوهای کمتر در یک برف ریزه و صدای آن تحت چکمه ها (اگر شما به اندازه کافی خوش شانس به چکمه). من بدبختم هفته ها به ماه تبدیل می شوند چه خبر؟ آنها احتمالا صدها کلمه مختلف برای گیتار داشتند. همه راه های مختلفی برای گناه وجود داشت. هنوز هم گریه می کند. Solzhenitsyn canve بخورید. من شرط می بندم او هر مردی را که هر لحظه بر روی انگشتش پا گذاشت به یاد می آورد. (آیا اشتباه بود که من خوشحال شدم که یک متهم فریبکار دانشجویی را که تزریق به زندانیان بی رحمانه تزریق کرده بود، رد کرد، Janusz Bardach! اگر او به طور خاص او را می شناخت، به هر حال، و او خود را از بین برد؟ مردی که همه وقت خود را صرف نوشتن درباره gulag به دلیل @ @ @ مهم @ سند است.) حالا آنها را بچرخانید! (من قسم می خورم که این یک تایپی صحیح بود. من واقعا به معنای تایپ نمایش بودم.) مسابقه حزب تاسف! دور اول: Solzhenitsyn در مقابل Dostoyevsky. داستایوفسکی تنها چهار سال در سیبری تحت سلسله تزار ها کار می کرد. آنها زیر تزارها خیلی ساده تر بودند! شلاق های بسیار کمتر، تعداد کمی از اتاق پا و کمتر کار برده و کنترل وجود داشت. این سگ ها هنوز در حال خراب شدن هستند. Dostoyevsky چنین گربه در مقایسه بود. سولژنیتسین برنده! دور دوم: سلجینیتسین در مقابل زندانیان زندان Pitesti. تودی آنها را به لحاظ روحی و فیزیکی شکنجه می کند. گاهی اوقات آنها به آنها می گویند که این همه اشتباه بزرگی بوده و اکنون می توانند به خانه بروند. Theyd آنها را دروازه های جلو راه اندازی و پس از آن وجود خواهد داشت یک مرد با تفنگ به رهبری آنها را در داخل ...

مشاهده لینک اصلی
اولین کتاب من توسط این نویسنده که قصد دارم با Archipelago Gulag خودم پیگیری کنم، یک کار کلاسیک در سیستم زندانهای توتالیتر عصر استالین است. برای کسی که علاقه مند به شرایط زندگی یک زندانی در گولاگ است، این یک توصیف کوتاه و واضح است - یک روز در زندگی ایوان، همانطور که در روزهای دیگر سه هزار و پانصد و شصت و سه روز حبس . یک نگاه خوب به روانشناسی یک قربانی ترور.

مشاهده لینک اصلی
4.5 / 5 ایوان شوخان دنیسویچ، از من بپرس. چگونه کار می کنید؟ هشت سال در مجموع دو اردوگاه زندان صرف شده اید، که در بعضی از بدترین محیط های شناخته شده به انسان به میزان قابل ملاحظه ای از کار انجام شده است. اگر آن را به چهل و دو برابر صفر رسانده بود، انتظار داشتند که به کار بروند.\nایوان! برای اینکه شایستگی چنین سرنوشتی را داشته باشید، چه چیزی ممکن است انجام دهید؟ آه، درست است شما در جنگ جهانی دوم بودید، بدیهی است که شما با آلمانی ها به عنوان یک جاسوسی همکاری داشتید. بنابراین شما به ده سال زندان در زندان محکوم شدید، اما آنها همواره می توانند در چند سال دیگر با آن روبرو شوند. فقط برای لگد زدن پس از همه، شما در آن جا بوده اید. اکنون حکم استاندارد بیست و پنج سال برای مؤمنان در دین غلط است، برای گیرندگان نامه های گاه به گاه از طرف اشتباه، برای کسانی که در مکان اشتباه در زمان اشتباه در کل مجموعه ای از شرایط دلخواه است. بنابراین آنها مجازات خود را گسترش می دهند تا همه چیز را مرتب کند. شما می دانید چطور است. بنابراین در اردوگاه شما چه کار می کنید؟ شما به ساخت یک ترکیب، یکی از بسیاری از کارگران کمک می کنید. اما شما فقط یک کارگر قدیمی نیستید شما قبلا یک نجار بودید و اگر تا به حال بیرون آمده باشید، شما یک @ free @ worker هستید که به عنوان یک نجار @ خارج از @ کار می کنید. اما این چیزی نیست که به احتمال زیاد اتفاق بیفتد، بنابراین اکنون دیوارهای با سقف را احساس می کنید و دیوارهای آجری و همه نوع چیزها را می پوشانید. شما فقط با چوب در خارج کار می کردید، اما هی، آن آسان به اندازه کافی برای تغییر در اطراف. همه چیز مهم است که شما کار را انجام می دهید تا رئیس باند شما، که به نظر شما می آید و کارهای بزرگتری را به شما می دهد، در معرض مشکل قرار نمی گیرد. از آنجا که چیزهای زیادی برای مشکل وجود دارد، آنها می خواهند شما را به انجام کار، اما آنها به شما هیچ کاری برای انجام کار را نمی دهد. یک آرایش عجیب و غریب، اما برخی از حالت های خنثی و تهدید می تواند به همه راه برسد. شما می توانید بیانیه ای عجیب و غریبی برای همه چیز اعمال کنید، واقعا. در اطراف مجازات هایی در کولر وجود دارد که شما را به بیماری سل برای زندگی مظنون می کند، قاتلان که به طور تصادفی افراد غلط گلو را در اواسط شب از بین می برند، شکایت هایی که به اوج های بالاتر فرستاده می شوند یا هرگز آن را نمی گیرند و یا واکنش نشان نمی دهند. اگر به نامه هایتان اهمیت می دهید، اگر شما می خواهید نامه های خود را تحویل دهید، بسته های شما تقریبا کل، ریش خود را تراشیده، با کمی شما و کمی بیشتر از شما قرار نیست که باید. و با این حال: شوخف به خواب رفت و بسیار خوشحال شد. هاد امروز شانس زیادی داشت.\nچیزهای کوچکی که برای آن افتخار بودید. غذای کمی اضافی، هیچ کار اضافی، هیچ ترانزیتی به کولر. و نه تنها این، اما شما حتی از زندانیان دیگر خود نیز پشیمان شدید، دوست داشتید که با آنها همکاری داشته باشید و زمانی که می توانید کمک کنید. شما حتی برای خانواده خود نگاه کردید، هرگز سیم سیم خاردار، مایل از زمین بذر یخ زده، و مقدار ناشناخته ای که برای کار به شما سپرده بود، جدا از شماست. هرچند که داستان شما بود؟ چطور به این رسیدگی می کنید که شرایط وحشتناک و پیچیده خود را در اطراف شما، سرنوشت غم انگیز زندانیان دیگر خود مشاهده می کنید، این واقعیت است که در بدن شما درد و رنج وجود دارد و می گذرد و هیچ وقت احساس نمی کنید؟ شما باید بین زمان شروع و زمان خود رنج بکشید تا شما را به یک مردی که احساس خوشحالی می کند و احساس افتخار می کند، رنج ببرد، اما زمانی که به جنایت می رسد، او ذهن را نادیده می گیرد. او به این نوع کسب و کار مورد استفاده قرار گرفت و به زودی به پایان رسید.\nمن فکر می کنم این خیلی چیزها را بپرسید. اجازه می دهد دوباره آن را به یک بیانیه واحد است. راز خود را به وجود خود، ایوان Shukhov Denisovich، و یا شاید Aleksandr Isayevich Solzhenitsyn؟ معنای زندگی شما چیست؟ ابرها بر سر نور سرد ماه رفته و باد از طریق سیم خاردار سوت می زند. ترکیب ماندگاری طولانی سکوت و تاریک است، هیچ زندانی در سربازخانه و هیچ محافظان برای استفاده از چراغهای پروانه. من به نوبه خود و به دور انداختن، به عنوان همراه به عنوان من می تواند احتمالا و هنوز هم لرز در سرد، پاسخ دریافت شده است.

مشاهده لینک اصلی
وقتی این کتاب وجود دارد، چه کسی نیاز به تهویه مطبوع دارد؟ من می توانم سرد زمستان سیبری را احساس کنم حتی اگر در خانه با 38 درجه سانتیگراد مبارزه کنم.

مشاهده لینک اصلی
اولین بار در سال 2007 در خواندن دوم متوجه شدم که این کتاب بسیار عجیب و غریب است، مخصوصا پس از آنکه چیزی برای غبطه خوردن وجود ندارد. زندگی شاکوکی پس از اینکه کری کره شمالی توسط دمیک توصیف می شود، به نظر بسیار دلپذیر است، هرچند که او در ترس از مرگ و میر فراوان، سریع و کند است، از جمله گرسنگی. چرا عجیب است؟ آیا خیلی عجیب است که Solzhenitsyn انتخاب یک سرباز عادی، یک کارگر که به خواننده چت، به جای یک هنرمند فکری به داستان خود را انتخاب کنید؟ آیا آنقدر عجیب و غریب از زندگی چرک و چربی است که ساختار و معنی دارد؟ آیا آنقدر عجیب و غریب است که اجتناب ناپذیری در بدبختی وجود دارد؟ پس عجیب نیست خارق العاده. الهام گرفته. سلجینیتسین بدترین زندگیاش را در اردو بدست نمی آورد، بلکه بهتر از آن است، به طوری که این ترسناک به عنوان فضای منفی به آسانی کنار می آید. و او هر جزئیات ساختار اجتماعی تیم های کار، هر واقعیت مادی را با چنین مهارت هایی که احساس می کنم من شاوکو هستم، استخوانهای درد و شکم گرسنه ام را احساس می کنم و از رهبر تیم محترم و مسکووندی سخاوتمند احساس می کنم. من می دانم که اخلاق پنهان، همبستگی محدود، رشته های مشکوک مبارزه برای زنده ماندن است. و چیزی فراتر از این مبارزه می آید که پردازش سخت تر است؛ هیچ آزادی در خارج وجود ندارد و سهولت نیست. شوكوف، مسیحی، خوابگاه، خود را خوش شانس می داند كه در زندان باشد، آنچه را نیچه نیكیده است اخلاق برده خود را به كار برد. شاکو ها خودشان را فراموش می کنند، اما امید آزادی، وعده های کوچکی را تحمل می کند؛ مانند بسیاری از موارد زندانیان طول می کشد، آن را به ارمغان می آورد هیچ امداد واقعی.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ


 کتاب تنها کسی که باقی ماند
 کتاب تو خواب میکائیل هستی
 کتاب پرونده ی قتل مرموز یک (یا دو) خفاش جوان
 کتاب ویزی ویگ پشمالوی فضایی
 کتاب شبکه ی جهانی جاسوسان 4
 کتاب حمله ی هیبی جیبی ها