کتاب دو خیاط هندی

اثر رویین تن میستری از انتشارات اختران - مترجم: فلور طالبی-داستان ماجرایی

این رمان با شکوه و فساد، شایستگی و قهرمانی هند، با یک واقعیت شوم و روایت روایت که به کار کارل دیکنز یاد می شود، رمانتیک است. زمان 1975 است. این مکان یک شهر نامشروع توسط دریا است. دولت فقط اعلام کرده است که دولت اضطراری، که در تحولات خود چهار نفر غریبه - یک بیوه محبوس، یک دانش آموز جوان از ایستگاه تپه ایودیللی خود ریشه دار شده است و دو خیاط که از خشونت کست روستای بومی خود فرار کرده اند، با هم روبرو می شوند ، مجبور به اشتراک یک آپارتمان کوچک و آینده نامشخص. همانطور که شخصیت ها از بی اعتمادی به دوستی و از دوستی به عشق پیروی می کنند، تعادل زیبا، یک چشم انداز پایدار روح انسان در یک دولت غیر انسانی را ایجاد می کند.


خرید کتاب دو خیاط هندی
جستجوی کتاب دو خیاط هندی در گودریدز

معرفی کتاب دو خیاط هندی از نگاه کاربران
داستان واقعا تلخ و ناامید کننده ای بود. دقیقا وقتی باریکه کوچکی از امید پیدا میشد، چند لحظه بعد توسط مشکلاتی که اصلا نمیشه تصورشون کرد کاملا نابود میشد. نگاهی خوبی میندازه به هند در سال 1970 همراه با بخشی از سال 1984. زندگی تراژیک مردم زیادی بیان شده که کمی عبرت گرفتن از این بخش تاریخ رو سخت میکنه.


@After all, our lives are but a sequence of accidents - a clanking chain of chance events. A string of choices, casual or deliberate, which add up to that one big calamity we call life.@ (ص. 554)

مشاهده لینک اصلی
من تمام شب را برای پایان دادن به این کتاب تحمل کردم، زیرا اوج آن صرفا غیر قابل تحمل است. من تردید دارم که آن را به صورت رسمی مرور کنم زیرا یکی از آن چند کتاب است که نمی توان در محدوده یک نقد یا خلاصه محدود کرد و یکی از آن ها بسیار باشکوه و حرکت است که ایده بررسی آن باعث می شود من احساس غرور می کنم! بنابراین من فقط توجه داشته باشم که چه چیزی در مورد کتاب احساس می کنم و نوع اثر آن بر من چه بود. خیلی دشوار است لحظات تراژیک، چشم انداز های خوشحال از خورشید در یک روز بسیار خاکستری وجود دارد، اما آن را یک داستان خوشحال نیست، و آن را به هیچ یک از اعمال به یک بودن وجود دارد. پایان غم و اندوه من به طور ناخواسته تعجب می کنم که چه شخصی می خواهد یک داستان غم انگیز مثل آن بنویسد - و سپس پیام مریستر را از طریق این کتاب متوجه شدم که این داستان، اما ساخته نشده است؛ این یک رمان است، اما بزرگتر از زندگی؛ این دیروز تا امروز ادامه دارد و انگشتان دست و پاگیر خود را به فردا می رساند. در نهایت، چهار حادثه غیرمنتظره در یک فضای زندگی، یک آپارتمان کوچک، درCity توسط دریا، @ Bombay، برافروخته می شود. بیوه دینا دالال برای دهه ها در تنهایی زندگی می کند، به سختی به پایان می رسد، به تماشای خورشید می آید و هر روز با همان بی نظیر شفاف تنظیم می شود؛ دانشجوی دانشکده Maneck Kohlah زندگی عاشقانه خود را از دست داده و خانواده اش را در فستیوال کوچک در هیمالیا برای مطالعه تهویه مطبوع و تبرید در این شهر ترک کرده است، البته که پدرش معتقد است که او را برای مقابله با دنیایی که جهنم است، تجهیز خواهد کرد. برای تخریب طبیعت به تکنولوژی بیشتر خم شده است؛ ایشور و امپراکش دارجی، دایی و برادرزاده، روستای خود را ترک کرده اند و سنتی @ غیرقابل قبول @ اشغال پنهان حیوانات دباغی برای یافتن شانس خود در این شهر رویاها و کسب پول کافی برای رفتن به خانه و زندگی راحت تر. این داستان این است که چگونه این چهار نفر در خانواده یکدیگر را در یکدیگر پیدا می کنند، با دوست داشتن، خنده و شجاعت برای مبارزه و تحمل با وجود تمام مشکلات خود، پیدا می کنند. این داستان رؤیاهای متزلزل، اورژانسی بی رحمانه Indira Gandhis است، اینکه چگونه زندگی هر فرد درون خود جاسازی می شود و در درام، کاست، فقر و غریزه بقا مثبت فرو می ریزد و به ذهنیت سگ خوردن سگ آسیب می رساند، همانطور که زمان خود را انجام می دهد. بخش های بسیاری از کتاب اشک به چشم های من آورده بود، اما با گذشت زمان من آن را پایان دادم، در واقع گریه کردم. جایی که در این ششصد صفحه خواننده با شخصیت های دوستان دوستانه می شود، شروع به شادی و غم و اندوه می کند و به شدت آرزوی پایان دادن به خوشبختی می کند که او می داند، عمیق تر، نباید باشد. این خواندن در حال تغییر است و یکی که من واقعا متاسفم که هر کسی از دستش بر بیاد.

مشاهده لینک اصلی
اما مطمئن باشید: این تراژدی داستان نیست. همه درست است از این رو سفر من از یک کتاب خوب، یک توازن زیبا آغاز شد. من به خاطر نادانی من در مورد رمان های رومینگ Mistry هیچ عذری داری ندارم. من فقط یک سرنخ راجع به او یا دستاوردهای او نداشتم تا به Goodreads پیوستم. بله اگر چه این یک معامله بزرگ نیست، زیرا باید تصور نکرد که همه چیز را بشناسد، اما اینجا نویسنده ای از منشاء هندی است، کتاب های باور نکردنی زیادی درباره هندی ها را چاپ می کند و هنوز توسط خواننده معمولی هندی به شدت پریشان است. صفحه فیس بوک دارای 7000 + عجیب و غریب است که در آن، همانطور که از نظرات من ارزیابی شد، اکثریت از غیر هندی ها هستند. اما پس از آن او هیچ گورو بازاریابی نیست، بلکه نویسنده ای است که به خوبی می نویسد و می نویسد، به طوری که می تواند شما را در زندگی راحت ببندد یا حداقل چشمان خود را باز کنید تا نگاهی دقیق به سختی ها بسیاری از بی رحم در اطراف شما. من نمیخواهم درباره سیاست صحبت کنم چون من ناراحت هستم. من درک عمیق در مورد دوره اضطراری 1970 را درک نمی کنم زیرا خوشبختانه هیچ کس در خانواده و آشنایان آن را تحت تأثیر قرار نگرفته است، بنابراین اساسا تجربه ای است که داستان را می گوید، فقط تماشا می کند، به سادگی بی تفاوت می گوید چرت زدن در سطح من می دانم که آن را تحت حاکمیت Indira Gandhi اتفاق افتاده است. مدرسه به طور عمده به شما می گوید: او اولین زنان PM از هند بود. او دختر دختر پاندیت جواهرش لل نورو بود. او مادر یکی از جوانترین مجلس هند، راجیو گاندی بود. او دلیل آن بود که هند با راه اندازی عملیات \"آبی ستاره\" با یک پارتیشن دیگر مواجه نشد و از این رو، ایده خاکستر را به خاکستر کاهش داد، زیرا او بعدا ترور شد. هیچ چیز بیشتر، هیچ چیز کمتر همیشه یک تصویر براق و شهوانی از دختر هند، به طرز وحشیانه ای. بنابراین چگونه احساس می کنم خواندن یک توازن خوب؟ چه چیزی قول می دهد خوانندگان خود را منتقل کند؟ چه چیزی باعث می شود یک صفحه 600 + صفحه قابل خواندن باشد یا نه یک صفحه ترنر؟ چه چیز در مورد زندگی دینا دالال، اصور، ام و مانک چه تفاوت هایی دارد که شما پیش از آنکه به خصوص هندی باشید، شاهد آن نیستید؟ خوب جواب می تواند باشد: ممکن است چیزی متفاوت از همه چیز باشد، یا؛ این داستان فوق العاده باهوش است، من هیچ چیز مثل این را قبلا نمی خوانم. اما این پاسخ جایی در میان است و راز نوشتن عالی Rohinton است. داستان مادی و واقعی خود، ساخت شخصیت عالی و تنظیمات طرح می تواند به شما لذت بردن از تماشای «هوم لوگ» را در کانال با کیفیت بالا به ارمغان بیاورد. او مردی از کلمات بزرگ و بزرگ است، فرهنگ لغت تقریبا غیر ضروری است در حالی که او خواندن اما کلمات به اندازه کافی پر سر و صدا به شما احساس موضوع. این داستان از طریق آنها به وضوح بی نظیر انعکاس می یابد. هیچ جایگاهی برای بهبودی وجود ندارد زیرا او از هر مولفه ای که در اختیار او قرار گرفته است، در ساخت این شاهکار استفاده می کند، همانند دینا در رمان. داستان تقریبا چهار شخصیت اصلی، دینا دالال، یک بیوه و یک خانم محترم است که با استقلال خود رفتار می کند. اصحر، داری (خیاط) که پدرش او را برای خیاطی مجهز کرد تا بتواند او را به عنوان یک شهرت محسوب کند که او تحت تعقیب قرار نخواهد گرفت. اوه، خواهرش، Ishvar، دوباره Darji، یک پسر جوان و مهاجم و یتیم است که زندگی عمدتا به عمو Ishvar اختصاص داده شده و بالعکس. و، Maneck، یک مرد از کوه، مبارزه خود را به دانستن و احساس ارزش خود را در زندگی دیگران به خصوص پدر و مادر خود و یک دوست کالج باقی مانده بود بی پایان. داستان این است که چگونه چهار نفر از آنها در یک آپارتمان نهادند، اما به دلیل پیچ و تاب و تبدیل زندگی را به آنها انداخت. سفر به چگونگی رعب و وحشت از طریق شفقت، اینکه چگونه تنهایی اتاق را برای همدمی و نحوه ی خانه به خانه برگرداند، چگونه چهار نفر از آنها در میان بسیاری از تردیدها و اعتراضات، «برای هر یک از دیگران» بود، اما این یک خانه کارت در انتظار باد از باد غیر قابل نفوذ به آن و آن خانه ها. این یک رمان غم انگیز، دلهره آور در واقع است. این باعث می شود که شما گریه کنید (به جز در مورد مجاری اشکی معیوب) و آن را بسیار عصبانی خواهد کرد. این دوز از شوخ طبعی است اما به طور همزمان آن هوا هوای اطراف آن را مانند یک لحظه خوشبختی کوتاه مدت و به زودی با غم و اندوه و غم جایگزین می کند. این چیزی است که من احساس می کنم در حالی که تماشای میلیون دالر عزیز و گران تورینو Clint Eastwood را تماشا می کنید، جایی که به عنوان یک مخاطب، احساس می کنید که روزهای خوب با روزهای بد تعادل می شود، زیرا زندگی، عوضی، معمولا به ما لیمو می دهد، و به مقدار زیادی تاسف بار، یک درخت لیمو در حیاط خلوت زندگی زشت خود را می سازد. اما در کل، این کتاب، یک قانون جهانی را تجویز می کند که ناامیدی یک قربانی مورد علاقه ندارد. در برخی مواقع زمانیکه مردم سرنوشت، قدرت و گرسنگی را تحریک می کنند، به هر کس می افتد. تاریخ شاهدی است که چگونه قدرت قدرت شر را بر می انگیزد، عمدتا به خونهای زندگی بی گناهان می اندیشد که هرگز تصور نمی کردند که سرنوشت آنها را به چنین جنایات غیرقابل انکاری قربانی کند. این کتاب داستان داستان هایی را که در اطراف چنین جنایتی رخ می دهد، نشان می دهد ...

مشاهده لینک اصلی
â € œYou ببینید، ما نمی توانیم خطوط و محفظه ها را بکشیم و از فرار آنها جلوگیری کنیم. گاهی اوقات شما باید از شکست هایتان به عنوان پله ها برای موفقیت استفاده کنید. شما باید تعادل خوبی بین امید و ناامیدی داشته باشید. او متوقف شد، با توجه به آنچه که او گفته بود. بله، او تکرار کرد. در نهایت، همه ی آن یک سوال از تعادل است. \"تعادل زیبا من گاهی اوقات لحظه ای برای تمرکز در گوشه ای از دفتر من است. این دو دیوار به هم پیوسته تشکیل یک خط، قطعه قطعه. من آن را به عنوان آوردن دو قسمت از مغز من با هم، به تمرکز، فکر کردن، و اندیشیدن فکر می کنم. این یک توهم است البته، اما من خوش شانس است که برخی از زندگی من می تواند به افکار خیالی مانند تفکر من می توان قدرت ذهن من، با تماشای meditatively در یک اتصال، به ارمغان آورد. همه ما نگران چیزها هستیم، چیزها را درک کنیم و حتی در مورد جایی دیگر یا در مورد شخص دیگری رویاییم. ما همه موضوعاتی داریم که ما را ناراحت می کنند، گاهی اوقات آنها ما را مصرف می کنند، و ما کمی می دانیم که این موضوعات تیره و تار می شوند، مانند یک مرد زندانی، که مقدار زیادی وقت را صرف فشار و استراق سمع می کند و انتظار می رود بارها باز شود. اما مسئله ای کوچک است، زیرا روزانه سه وعده غذا می خورم، هر روز صبح دوش گرم می گیرم و شش ساعت صبح در شب روی تخت می خوابم که خیلی نرم و نه خیلی سخت است. من حقوقم را از من محافظت می کنم (حداقل برای لحظه ای). من اجرای قانون را نمیخواهم که از من بخواهم از کسانی که مایل به آسیب رساندن به عواطف هستند محافظت کنند. من یک دایره از خانواده و دوستان دارم که به من آرزو می کنند و اگر بخواهم بچرخم، شانه ای به پا می کنم. من بیمه درمانی و بهداشتی در صورت عدم موفقیت دارم. من در یک حباب تمدن زندگی می کنم که تقریبا به مدت طولانی عمر من را بیمه می کند. بنابراین زمانی که من زمان را برای تکه کردن این موضوعات شسته از زندگی خود دارم، این کار را با یک مغز انجام می دهم که لوکس نگران چیزی بیش از نیاز است. به عنوان بزرگ به عنوان مشکلات من \"تبدیل آنها هنوز، اما موضوع کوچک است. در این رمان تعداد زیادی شخصیت وجود دارد. بعضی از آنها در سطح اقتصادی نسبتا باریک هستند، اما بدون در نظر گرفتن شرایط آنها، هیچکس نمی تواند امنیتش را احساس کند، هیچ کس نمی تواند در مورد مسائل فراتر از نیازهای اساسی آب، غذا و پناهگاه نگران باشد. بخش بزرگی از این داستان در سال 1975 در یک شهر نامشخص هند توسط دریا رخ می دهد. این زمان «بحران بزرگ» است که واقعا بدان معنی است که دولت یک فرم نظامی را اعلام کرده است ... برای امنیت مردم. آنها یک برنامه برنامه ریزی خانواده دقیق را اجرا کرده اند که در ابتدا افرادی را که دارای کارت نقدی و کارت های خوراک مناسب برای غذا هستند، برای انجام عملیات ضد عفونی آماده می کنند. هنگامی که رشوه نتایج را به دست نمی آورد، دولت می خواهد روش های خود را تهاجمی تر و شدیدتر کند. دولت همچنین یک برنامه زیباسازی را اجرا می کند که تمام ساختمان های موقت را که در اطراف شهر احداث شده اند، بولدوزر می کند. اینها با هم جمع شدند تا هجوم افرادی که به کلانشهر می آمدند، به خانه بپردازند تا تلاش کنند زندگی خود را انجام دهند و آنچه را دیگران نمی خواهند انجام دهند. تکه تکه تکه ای از مسکن ساخته شده از مواد خرد شده، از بین بردن مردم به معنی، زیبا نیست، به طوری که ما به آموزش به ارزیابی زیبایی، اما خلاقیت و عزم را برای ساخت چیزی برای خود فراتر از زیبایی است. این به سادگی با شکوه است همان طور که آنها کمی پول می دهند چیزی را حل می کنند، چیزی را اضافه می کنند، خانه خودشان را بیشتر می کنند. شما آن را ساختید و آنها خواهند آمد. هیچ رشته ای از رویاها در این هند وجود ندارد. بنابراین دولت این زخم های چشم را از بین می برد، اما محل زندگی این افراد را فراهم نمی کند. آنها به عناصر منتقل می شوند تا خودشان را تغییر دهند. اگر حقیقت شناخته شود، دولت می خواهد ببیند که این افراد از بین می روند، در همان شمع همانند بقایای خراب خانه هایشان انباشته می شوند. â € œ چه معنی دنیایی را ایجاد کرد؟ خدای خونین کجا بود؟ آیا او هیچ عقیده منصفانه و ناعادلانه ای نداشت؟ نتوانست او یک ترازنامه ساده را بخواند؟ اگر او مدیریت شرکت، چیزهایی را که او اجازه می داد اتفاق می افتاد، مدت ها پیش از او اخراج شده بود. ... دو خیاطی، اصور داری و برادرزاده اوپمپاش، در آنجا بودند که بولدوزرها شروع به ضربه زدن به خانه ها کردند. فقط بعد از اینکه تمام خانه ها نابود شدند، دستگاه های هیولا برای بیست دقیقه متوقف شدند تا مردم بتوانند آنچه را که می توانستند نجات دهند. خیاط برای یک زن به نام دینا دالال کار می کند که خوش شانسی دارد تا آپارتمان خود را داشته باشد. او هنوز هم از مرگ شوهرش که چند سال پیش در یک حادثه عجیب و غریب از او گرفته شده، سوگ نشست. او تقریبا از غم و اندوه عبور کرد. â € œFlirting با جنون بود یک چیز بود. زمانی که جنون شروع به فریاد زدن کرد، وقت آن بود که همه چیز را به هم بزنیم. \"او با برادرش رابطه ای دارد که پیچیده است. او دوست ندارد که کمکش را بپذیرد؛ و در عین حال، هنگامی که او از اجاره کوتاه است، خود را برای پول می برد. او در تلاش برای استقلال بیشتر و امنیت مالی بیشتری تصمیم می گیرد برای ساخت یک لباس بزرگ برای یک شرکت تولیدی بزرگ، اما بینش او شکست خورده است و بنابراین او ...

مشاهده لینک اصلی
لذت بردن از این کتاب هیچ معنایی ندارد نه تنها کاراکترهایش که تا کنون شبیه به آن هستند، باتجربهترین شرایطی است که در آن زمان، اما این شرایط به خواننده با درجهی هشداردهندهی جدایی نوشتاری ارائه میشود که تقریبا باید تعجب کنید که آیا مایستری خود را با سری بی پایان خسته کرده است از سختی هایی که شخصیت هایش برای تحمل آن نیاز دارند، فقط سلاح های خود را در هوا بالا می برند و می گویند، \"اوه، فریاد می کشم\". با این حال من نمی توانم خودم را از این قطار خراب کنم. Balance Balance Presents نه یک حساب کاربری متعادل و نه خیلی خوب از یک گروه چهار نفر از ساکنان هندی در اواخر دهه 1970. این مردمی که از کت ها و پیشینه های مختلف سخن می گویند، با موقعیت های متفاوتی خود آشنا می شوند تا یک پیوند نامطلوب را ایجاد کنند، نه بر خلاف پیوند بین اعضای Cast Brother Big Brother و یا Real World، مگر اینکه در این مورد، پر زرق و برق داغ توالت که در آن شخصیت ها با هم مخلوط می شوند با یک اجاق گاز پروپان شکسته و یک شیر زنگ زده که آب آن فقط گاهی اوقات می تواند باشد. برای کسانی که تاریخ سیاسی خود را ندیده بودند، در اواخر دهه 1970، هندوستان تحت حکومت نخست وزیر هندوستان گاندی را دید که، هرچند به دلیل سیاستهای متمرکز آن، یکی از بزرگترین نخست وزیر هند بود (قانون اساسی که من فرض کنید، می تواند مورد بحث قرار گیرد)، قطعا در میان کسانی که در نویسنده به نفع نیست. در طول داستان، شخصیت های ماموریت به طور مداوم در آتش سوزی گاندی دستگیر می شوند، در حالی که عموما غفلت از محیط سیاسی در اطراف آنها است. ما تصور متمایز می کنیم که Mistry واقعا سخت تلاش می کند تا نظرات خود را از دخالت در داستان حفظ کند، اما این موضوع کاملا واضح است که برخی از مشکلات جدی تلخ برای کار کردن وجود دارد. هرچند این کتاب بدون نقص آن نیست. چندین کاراکتر به صورت مکرر تحت هیچ بهانه ای غیر از تصادم ریزه کاری با یکدیگر برخورد می کنند و این تصادف به طور مرتب کافی، به ویژه در انتهای رمان اتفاق می افتد که خواننده مجبور است خود را به یاد داشته باشد که این صحبت هند است درباره اینجا، درست است؟ کسی که تراکم جمعیت هزار نفر در هر مایل مربع است؟ میزگرد باعث می شود ما احساس کنیم این ممکن است یک هند تحت شیشه باشد، در آن شخصیت ها توپ های کوچک فولاد هستند و میستری کنترل کننده ها است. این کتاب خوب است. برای همه عذاب و غم و اندوه، من هنوز در امتحانش امیدوارم. سه شخصیت آن لباس های خیاطی هستند و یکی از مضامین تکراری این است که زندگی چگونه شبیه یک تکه پارچه است، قسمت های خوب و قطعات بدست آمده که با هم هماهنگ می شوند - اما اگر کسی سعی کرد قسمت های بد را حذف کند او فقط با حفره هایی در زندگی اش به پایان رسید. (من فکر می کنم شما باید مثبت فکر کنید هنگامی که شما با 150 روستایی دیگر به اشتراک می کنید.)

مشاهده لینک اصلی
این احتمالا کتاب افسرده ترین است که تا به حال در کل زندگی ام خوانده ام. نه تنها ضرب المثلی از چهار زندگی وحشی و بدون کوچکترین اشاره به امید یا رستگاری است، اما این امر با محدوده جامع و شیوه ای بیرحمانه انجام می شود. حتی خواندن دوباره آن، دانستن آنچه اتفاق می افتد، غم و اندوه من را کاهش نمی دهد. اگر چیزی بود، احساسات من را تقویت کرد، زیرا برای همه چیزهای خوب که در این کتاب اتفاق می افتاد، لحظات شادی، من می دانستم که چگونه همه چیز به اشتباه بر می گردد. و این یک داستان مضحک و یا یک عاشقانه نیست که در آن همه چیز برای چند صد صفحه قبل از اینکه شخصیت های اصلی در معرض بدبختی قرار بگیرند بدتر می شود. نه، در تعادل زیبا، همه چیز به جهنم می رود. و این کار بهتر نمی شود. من می توانم چند پاراگراف را درباره چگونگی افسردگی این کتاب صرف کنم. کافی است بگوئید، تعادل زیبا در بمبئی، هند تنظیم شده است. آن را بیش از 30 سال از استقلال در سال 1947 تا اورژانسی دهه 1970 پوشش می دهد. رحمتون ماستری چهار شخصیت را دنبال می کند: دو خیاط، اصور و امپراکاس؛ بیوه، دینا دالال، که آنها را در آپارتمان اش استخدام می کند؛ و دانش آموز کالج، مانک، در حالیکه بیوه است. این شخصیت ها از نظر قدرت و کسانی که قدرت دارند، فقر، ستم و سوء استفاده را تحمل می کنند. خیاط، بستگان خود را قربانیان خشونت در خانه های خود در روستای خود، تنها برای زندگی در یک زاغه ای که تخریب می شود، به بمبئی می رساند، اکنون در حال حاضر در پرداخت پول از دولت است. اما زندگی در خیابان گزینه ای نیست، زیرا در طول پلیس اضطراری وقتی که به @ زیبایی می پردازد، خیابان های شهر پر از جمعیت، بیش از حد جمعیت، و از دست دادن اقامتشان، یکی از بدبختی های کمتر است که ایشوار و ام تجربه. اورژانس رخ داده است قبل از اینکه من متولد شد، در یک زمین بسیار دور از من است. این چیزی نیست جز یک نام برای من، یک دوره در تاریخ اخیر یک کشور مربوط به من توسط روابط امپریالیست و مبادلات مهاجر. بنابراین این کتاب فاقد تحرک شخصی آن است که برای کسانی که در طول این دوره زندگی می کردند، چه در هند و چه در خارج از کشور. و من واقعا تجربه کرده ام هر گونه سختی Mistry را نشان می دهد در اینجا. با این وجود، هنوز می توانم یک توازن خوب را به عنوان تصویری از رنج در زمان آشوب و استبداد قدردانی کنم. و آره، این افسرده است، اما من با آن بازنگریان موافق نیستم که این یک دلیل معتبر برای برداشتن کتاب است. معجزه باعث می شود که شما به دلایل غمگین باشید. در حالی که کامل نیست، چهار شخصیت اصلی Mistrys همه افراد خوب هستند. ما در اوایل این کتاب یاد می گیریم؛ او گذشته خود را در یک سری از فریبکس هایی که به نحوی عمیق به نظر می رسد فراتر از نمایشگاه و تبدیل شدن به بخش های واقعی از طرح و روایت است. دینا تحت انگشت شستن برادر بزرگترش، آرزو می کند که او یک پزشک شود که توسط یک جامعه پدرسالار محسوب می شود. در عوض او ازدواج به عنوان یک فرار استراحت می کند، لذت بردن از بیش از حد غنی به طول می کشد و به بیوه تبدیل می شود. برای او، همانطور که با همه، این سوال این است که چگونه پول کافی برای به دست آوردن. Ishvar و Om از کاسه آفتابگردان می آیند پدرشان تغییرات پیش پا افتاده ای را برای خیاطی انجام داد و برای خنده اش با زندگی اش پرداخت. آنها در سنت خود ادامه می دهند، اما به شهر به دنبال کار آمده اند. Maneck به شهر نیز به دنبال فرار و آموزش و پرورش آمده است؛ او در یک سال یک گواهینامه کالج برای تهویه مطبوع ثبت نام کرده است. او خیلی دانشجوی خوبی نیست، اما خوشحال است که زادگاهش را ترک کرده و با روابط نامطمئن با پدرش ارتباط دارد. اینها افراد عادی و روزمره هستند. آنها بدبختی را که به آنها می رسد، دعوت نمی کنند. چرا اتفاق های بد برای آدم های خوب رخ میده؟ تعادل زیبایی چیزهای زیادی است، اما این تئودیسکی نیست. در عوض، نگاهی به عواقب ناگوار خاصی در هند در زمان اضطراری می اندازد. ما این را به نحوی می بینیم که اصور، ام، دینا و مانک همه قربانیان می شوند، اما این zeitgeist رمان را در هر سطح نفوذ می کند. این در نگرش های شخصیت های مشتی مریستر، در تعجب از تصویب خانم گپتا و نیسوان در مورد اورژانسی و تأثیر آن در اتحادیه های کارگری، در خجالت بیگمارستر و وجدان گناه سرباز کزر، حضور دارد. همانطور که مردم عادی از بی عدالتی آشکار در حوادث هولوکاست چشم پوشی کردند، مردم عادی نیز عقل و خرد و عدالت را که در دوران اضطراری رخ داد، توجیه می کنند. بعضی ها، مانند خانم گپتا یا نوسوان، این را به دلایل اقتصادی انجام می دهند، این که آیا آنها معتقدند که چنین اقداماتی واقعا توجیه می شوند یا خیر، برخی انجام می دهند. دیگران، مانند گروهبان کزر، درباره اهمیت سیاسی اعمالشان و بیشتر درباره اهمیت اخلاقی کمتر توجه می کنند. مانند گروهبان کزر. او شخصیت بسیار جزئی است، اما او نمونه ای از چگونگی مدیریت میستری است تا دامنه موضوعات سیاسی آن بسیار وسیع باشد. تعداد زیادی از شخصیت های سهام در یک توازن خوب وجود دارد، اما برای هر کسی که بدون هیچ قید و شرطی از اراده یک صاحبخانه یا وزیر استفاده می کند، یک گروهبان کزار یا ابراهیم وجود دارد که یک شخصیت اقتدار با نام و صورت است. اینها آنتاگونیست ها یا بعضی وقت ها متحدین ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب دو خیاط هندی


 کتاب تنها کسی که باقی ماند
 کتاب تو خواب میکائیل هستی
 کتاب پرونده ی قتل مرموز یک (یا دو) خفاش جوان
 کتاب ویزی ویگ پشمالوی فضایی
 کتاب شبکه ی جهانی جاسوسان 4
 کتاب حمله ی هیبی جیبی ها