کتاب دن کیشوت

اثر میگل سروانتس از انتشارات نشر ثالث - مترجم: محمد قاضی-داستان ماجرایی

دون کیشوت با خواندن شعرهای قهرمانانه تبدیل شده است که تصمیم می گیرد خودش را به عنوان یک شوالیه تحقیر کند. در شرکت وفادار وفادار، سانچو پانزا، سوء استفاده های او در تمام انواع روش های شگفت انگیز شکوفا می شود. در حالی که Quixotes فانتزی اغلب او را گمراه می کند - او در آسیاب های بادی میل می کند، تصور آنها را به غول - سانچو بدست می آورد و یک sagacity خاص است. دیوانه و عجیب و غریب، آنها جهان را با هم می ریزند، و با هم تقریبا چهار صد سال از آنها خواندن تخیلات را برانگیخته است.

با فرم تجربی و بازیگری ادبی، Don Quixote به طور کلی به عنوان اولین رمان مدرن شناخته شده است. این اثر تاثیر زیادی بر مجموعه ای از نویسندگان از فیلدینگ و استرن تا فلوبرت، دیکنز، ملویل و فاکنر داشت که آن را یک بار در سال تجدید نظر می کرد "همانطور که برخی افراد کتاب مقدس را می خوانند".


خرید کتاب دن کیشوت
جستجوی کتاب دن کیشوت در گودریدز

معرفی کتاب دن کیشوت از نگاه کاربران
992. Don Quixote = Don Quijote de La mancha (Don Quijote de la Mancha #1-2), Miguel de Cervantes
عوانها: دن کیشوت؛ دون کیخوته؛ نویسنده: سر وانتس (روایت + نیل) ادبیات اسپانیا
عنوان: دون کیشوت؛ نویسنده: سروانتس؛ مترجم: محمد قاضی؛ تهران، انتشارات نیل، 1349 ؛ دو جلد جمعا در 1286 صفحه؛ یکی از کتابهای مجموعه ی ده رمان بزرگ جهان
عنوان: دون کیشوت؛ نویسنده: سروانتس؛ مترجم: ذبیح الله منصوری؛ چاپ دیگر: تهران، کتاب وستا، 1389؛ در 564 ص؛ شابک: 9786009104475؛
عنوان: دون کیخوته (دن کیشوت)؛ نویسنده: سروانتس؛ مترجم: کیومرث پارسای؛ تهران، روزگار، 1390 ؛ دو جلد حدود 1300 ص؛ شابک دوره: 9789643741259؛
این اثر از کهنترین رمانها در زبان‌های نوین اروپایی ست. بسیاری آن را بهترین کتاب نوشته شده به زبان اسپانیایی می‌دانند. سروانتس بخش نخست دن کیشوت را در زندان نوشت و نخستین بار در سال 1605 میلادی در مادرید منتشر کرد و بخش دوم آن ده سال بعد در سال 1615 به چاپ رسید. دن کیشوت زندگی فردی را به خوانشگر نشان می‌دهد که دچار توهم است، و اوقات خود را با خواندن آثار ممنوعه می‌گذراند. در زمان روایت داستان نوشتن و خواندن آثاری که به شوالیه ها می‌پرداخت، ممنوع بود؛ و شخصیت اصلی داستان خود را جای یکی از همین شوالیه‌ ها و دشمنانی فرضی را در برابر خود می‌بیند، که اغلب کوه‌ها و درخت‌ها هستند. «دن کیشوت» پهلوانی خیالی و بی‌دست‌ و پاست که خود را شکست‌ ناپذیر می‌پندارد. او به سفرهایی طولانی می‌رود و در میانه ی همین سفرهاست که اعمالی عجیب و غریب از وی سر می‌زند. وی که هدفی جز نجات مردم از ظلم و استبداد حاکمان ظالم ندارد نگاهی تخیلی به اطرافش دارد و همه چیز را در قالب ابزار جنگی می‌بیند. تاکنون هیچ کتابی به اندازه ی دن کیشوت این‌همه مورد عشق و علاقه ملل گوناگون نبوده‌ است. بسیاری از کتاب‌ها هستند که تنها به یک قوم و ملت اختصاص دارند؛ و از حدود مرز یک کشور فراتر نمی‌روند، بسیاری دیگر نیز هستند که در میان ملل دیگر هم خواننده دارند، اما تنها مورد پسند طبقه ی روشنفکر یا مردمان عادی یا طبقات ممتاز هستند؛ اما دن کیشوت تمام حصارهای جغرافیایی و نژادی و اجتماعی و طبقاتی را در هم شکسته و نام خود را با دنیا و بشریت گره زده است ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
حالا می‌فهمم چرا لرد بایرون این کتاب را غمبارترین رمان عالم خوانده بود. دن کیشوت داستان سرخوردگی‌هاست و داستان آرزوهای بزرگی که رنگ می‌بازد و بدل به اوهامی سرگردان می‌شود.

«دن‌کیشوت از هر رمانی غم‌انگیزتر است و به خصوص از آن رو غم‌انگیز است که ما را به خنده می‌آورد»

از مقدمهٔ کتاب:
دن‌کیشوت مظهر طبقه‌ای است که قدرت و شوکت خود را از دست داده و رو به زوال می‌رود، ولی نمی‌تواند این زوال را باور کند و یا این‌که نمی‌خواهد آن را به روی خود بیاورد. همین است که دن‌کیشوت، نجیب‌زادهٔ مفلوک ناتوان، شمشیر می‌بندد و زره می‌پوشد و بر اسب «تازی» سوار می‌شود و در عین فقر، مهتر و اسلحه‌دار نگاه می‌دارد و به این سو و آن سو می‌رود و مبارز می‌طلبد. سروانتس، تراژدی بسیار غم‌انگیز یک انسان مجنون و ذلیل و درمانده را با کمدی بسیار مضحک کسانی که دیگر اجتماع جایی برای ایشان ندارد، استادانه درهم‌آمیخته و شاهکاری به وجود آورده که تجسم زندگی دردناک و رقت‌انگیز کسانی است که برخوردار از شرافت و درستی و صاحب افکار بلندند، ولی راه واقعی برآوردن آرزوها و آرمان‌های خود را نمی‌شناسند. از این جاست که «دن‌کیشوت» در هر خانه و کاشانه‌ای جای خود را باز کرده است. دن‌کیشوت با ما بیگانه نیست، در کنار ماست. این‌که بیشتر اوقات مضحک جلوه می‌کند برای این است که او یادگار گذشته‌ای است که بر آن مهر باطله خورده است، رفیق خواب‌ماندهٔ پهلوانان است که بسیار دیر به یک جهان پیر و فرتوت قدم نهاده است، ناچار خویشتن را با آداب و رسوم و احتیاجات و تمنیات زمان که نه می‌تواند درکش کند و نه می‌تواند بپذیردش در تناقض شدید می‌بیند. با این وصف، این مرتاض، این کشیش، این زاهد عدل و داد، از همهٔ لذت‌های حیات، از خوشی‌های یکنواخت زندگی شهرنشینی چشم پوشیده است تا سوار بر یک مرکب جنگی سر به دشت و صحرا بگذارد، در سر پیچ جاده‌ها در کمین جنایت و نابکاری بایستد و عدل و صلح را به جهان بازگرداند و آن روز که می‌فهمد تلاشش بیهوده بوده و ساده‌دلانه فریب احلام و اوهام خود را خورده است، می‌میرد.

مشاهده لینک اصلی
من برای اولین بار بخش پنجم دون کیشوت را پنجاه سال پیش به پایان رساندم و هرچند من هرگز بخشی از خواندن قسمت دوم را ندیدم، طی سالها توانستم خودم را متقاعد کنم که من داشتم. من معتقد هستم که این ممکن است برای بسیاری از خوانندگان دیگر درست باشد؛ زیرا زمانی که افراد بخش های مورد علاقه خود را در مورد داستان به اشتراک می گذارند، آنها همیشه با جنگل های بادی و شراب شراب، حیاط حیاط خلوت و پتو شلیک می کنند، اما تقریبا تا کنون Don چشم انداز کیهو را در غار تاریک، دستکاری دوک و دوشس، تصمیمات عاقلانه سانچو فرماندار یا نهایتا نبرد نهایی خود با اسطوره نایت موتو سفید، به دست می آورند. با این وجود، در بخش دوم، جهان از \"Quixote\" - الهام بخش در عاشقانه خود است، در واقعیت خود را تیزهوش، با شکوه در تنوع آن - شگفت آور پسامدرنیست و منحصر به فرد عمیق است. از ابتدا، قیژت پیچیده و ظریف است. هرگز یک کنش خام میان تظاهر کننده ی کینه شکار به چهره و چهره ی آزار دهنده او نیست: قیچوت تنها در مورد شوالیه وحشیانه دیوانه است و سانچو، هرچند ناسیونو و بی سواد، یک پرستار پر است با حكمت معرفتي (هرچند اغلب به طور غيرمستقيم اعمال مي شود). به رغم بدبختی، آنها هیچوقت کمدی نیستند که روی موز حیوانات وجود داشته باشد؛ هر تسلیحاتی که آنها دریافت می کنند، فرصت دیگری برای انعکاس آنها ارائه می دهند (اغلب در حالی که به معنای واقعی کلمه پشت سرشان هستند و از زخم های اخیرشان شگفت زده شده اند)، و این بحث ها، با استدلال های قابل اعتماد و شکاف های منطقی گسترده ای است که بسیاری از طنز غنی کتاب. مانند Didi و Gogo، آنها دلقک های وجودی هستند، در تلاش برای درک دنیای ناخوشایند حداقل به همان اندازه احمقانه به عنوان خود. شور و شوق وحشتناک و نوعی برده داری خشن از جهان رمان های غم انگیز نفوذ. چوپانان و گاودرز ها می توانند غذا های ساده خود را در اطراف آتش سوزی خام بخورند، با این حال آنها درک می کنند و از شعر پرافتخار و عارف شگفت انگیز دور می شوند. هر راهرو سرگردان در چشم انداز قیژت، به نظر می رسد مشتاقانه به برخی داستان طولانی از وسواس رمانتیک و ماجراجویی مربوط می شود. همه اینها باعث می شود تا شوالیه ما از خلخال غم انگیز بیشتر شبیه تنوعی نسبت به استثنا باشد، و خود را به اعمال نمونه و Dulcinea خود را نه خیلی انحراف اجتماعی به عنوان یک تعهد به یک اشتباه عجیب و غریب از سنت هنوز شکوفا است. این در دوم است بخشی، با این حال، \"Quixote\" موفق به شگفتی خواننده می شود. سروانتس این تقلید را تقریبا ده سال بعد منتشر کرد و این کار را با خشم خود در چاپ یک تمدید غیر مجاز توسط آراگونایی به نام \"Avellanada\" به چاپ رسانید. در شوخطبع سروانتس، شوالیه و همسرش به زودی متوجه می شوند که تقریبا همه کسانی که با آنها روبرو هستند جاده با تاریخ خود آشنا است، و همچنین خواندن نه تنها سروانتس بلکه آولانادا نیز هست. (جای تعجب نیست که دون و سانچو اولانادا را به عنوان فریبکارانه فریب محکوم می کند.) این خوانندگان، با مواجه شدن با قهرمانان ما، به طور آزادانه با تفاسیر خود از ماجراهای جفتان به اشتراک می گذارند، و برخی از آنها، به ویژه دوک و دوشس € \"به طور فعال در روایت با ساخت شوخی های جدی، پایه ای از اعمال حتی بیشتر شگفت انگیز می آیند شرکت کنند. این دو چیز باعث ایجاد یک حرکت متضاد در آگاهی شخصیت ما می شود: آنها در عین حال خود بازتابنده تر و عمیق تر به فانتزی ها متعهد می شوند. با پایان رمان ها، این بازتاب های مربوط به ماهیت خود و ماهیت روایت باعث شده است که سانچو عاقلانه تر شود و اجازه دهد که دون دون روبرو شدن با مرگ خود را بدون هیچ گونه توهین آمیز به او نشان دهد. در اینجا چیزی اتفاق می افتد که تقریبا شگفت آور است: در \"Quixote\" ما می توانیم رمان را درک کنیم - نه تنها این رمان خاص، بلکه رمان به عنوان یک فرم در نظر گرفته می شود، که خودش را آگاه می کند. سروانتس گاه به گاه به داستان متافیزیکی می پردازد که ممکن است با انگیزه انسانی خود برای خندیدن دزد آراگونایی که رؤیای او را ربود، آغاز شود، تلاش بی پایان برای یک غول و عجیب و غریب Eldorado می شود. رمان به نظر می رسد بالغ و تبدیل به خود بازتابنده، تازه آگاه از چگونگی آگاهی ساختار روایت، چگونه روایت ممکن است به نوبه خود تغییر آگاهی، و چگونه این تغییرات می تواند بیشتر ماهیت روایت خود را اصلاح. گنجینه های وسیع این تلاش در حال حاضر پیش از ما دروغ است: آثار فیلدینگ، استرن، داستایفسکی، پروست، جویس، ناباکوف و بسیاری دیگر. بله، آنچه اتفاق می افتد این است که شگفت آور است: در \"Quixote\" ما روح داستان غربی را در حالی که شروع به صحبت کردن با خود می گوید.

مشاهده لینک اصلی
من پاسخ دادم، \"دون کیشوت\"، و به چهره های تقریبا شوکه شده چهره نگاه کرد، به دنبال صدای خشن و ناراحت کننده خندید. سوال چیست؟ اگر دوستان من در میز قهوه پرسیدند: «کتاب مورد علاقه شما لیزا؟» و پاسخ آن را دریافت کرد، آنها به صورت آگاهانه، دلسوزانه، با ذکر برخی از واقعیت تصادفی درباره 1000 + -page-classic ادعا کردند دوست دارم بیش از کتاب های بی شماری که خواندم را دوست داشته باشم. اما این مسئله نبود. این عبارت بود: \"با چه شخصیت ادبیات بیشتری را شناسایی می کنید؟\" اولین کسی که در اطراف جدول قرار داشت پاسخ نمی داد، و با شناسایی شجاع، قوی، زیبا، خوب، هوشمندانه قهرمانان و قهرمانان جهان ادبیات قبل از آن که نوبت من بود. من وقت داشتم که فکر کنم و با دقت فکر کنم. هیچ کس مانند دون کیشوت مانند من نیست که رابطه من بین خواندن من و زندگی واقعی من را احساس کند. چه كسی كتاب هایی را دوست داشت تا آنجا كه مایل بود خود را به طور كامل در توهم داستان های محبوبش، در برابر همه دلایل غوطه ور كند؟ چه کسی دیگر تلاش کرد برای زنده ماندن و حفظ روح ایده های زیبا در مواجهه با واقعیت زشت، معنی و بدبختی؟ چرا چنین گفت و گویی هنگامی که گفتم با دان کیشوت شناسایی شد؟ از آنجایی که او دست و پا گیر است، او توسط افراد معمولی وحشیانه مورد آزار و اذیت قرار می گیرد که نمی تواند ذهن متمرکز بر افکار ادبی و ایده های آرمانی باشد، به شدت مورد خشونت قرار گرفته و سرگرم شده است. او خیلی خیلی کم است! او یک شخص احمقانه در جامعه عادی ایجاد می کند که ظاهر و مشارکت در فعالیت های مشترک برای بقای اجتماعی و شهرت مهم تر از تفکر انعکاسی و بیان فردیت است. او از مسیر اصلی است و تنها برای جهان قابل قبول است، اگر شما یک قهرمان قوی، مبارزه، خشونت آمیز هستید، نه اگر شما یک رویا بی عاطفه و در عین حال مسخره است. اگر شما نمی توانید یکی از این گروه ها باشید، باید قوی تر و خشنتر از اکثریت باشید. فقط متفاوت بودن خطرناک ترین چیزهایی است که در سراسر جهان وجود دارد. هنوز! اما من فکر نمی کنم که انتخاب Don Quixote برای شما بسیار مفید باشد. او جنون خشمگین جهان را دید و تصمیمی گرفت: «وقتی زندگی خود به نظر می رسد غم انگیز است، چه کسی می داند جایی که جنون دروغ است؟ شاید خیلی جالب باشد. برای تسلیم رویاها - این ممکن است جنون باشد. عقلانیت بیش از حد ممکن است جنون باشد - و از همه بدتر از همه: برای دیدن زندگی به عنوان آن است، و نه به عنوان آن باید باشد. â € در معروف ترین صحنه از همه، گفت و گو بین Sancho Pansa و دون کیشوت نشان می دهد انتخاب عمدی برای دیدن زندگی بیشتر از فقط عملیات صرفه جویی در مواد غذایی و کسب و کار: @ چه غول؟ @ متاسفانه Sancho Pansa @ آنهایی که شما می توانید آن را ببینید @ به استاد خود پاسخ داد، @ با بازوهای بزرگ، که برخی از آنها بسیار تقریبا دو لیگ طولانی است.حالا، لطف تو، @ Sancho گفت، @ که شما می بینید بیش از آن وجود دارد غول های arent، اما آسیاب بادی و آنچه که به نظر می رسد سلاح هستند فقط بادبان های خود را، که در اطراف باد و تبدیل سنگ آهن واضح است که @ Don Quixote پاسخ داد، @ شما خیلی درباره ماجراها نمی دانید. »اگر فقط یک زندگی برای زندگی داشته باشید، چرا خستگی واقعیت را زمانی که ذهن شما می تواند یک ماجراجویی خیالی از ابعاد غول پیکر را ایجاد کند؟ آنها را مطابقت می کنند، رویایی آرمانی گرایانه و همدم واقعی خود، کاملا مکمل یکدیگر هستند دانته و ویرجیل، همانطور که دانته و ویرجیل همدیگر را دوست دارند، مکمل یکدیگرند و افکار یکدیگر را پشتیبانی می کنند در حالی که آنها داستان خیالی «پس از مرگ» را در کمدی الهی کشف می کنند. برای من یک اسب کامل در لوزان Rosinante وجود دارد یا یک زن زیبا در زشت، به معنای Dulcinea، از آنجایی که هرگز در قوی ترین ابرقهرمان سوار قدرتمند ترین اسب و به دست آوردن عشق از بانوی خیره کننده ترین وجود دارد. این یک بی نظیر است، در حالی که نیاز به مهارت های تفکر عمیق تر برای دیدن ماجراجویی و زیبایی به طور متوسط، زندگی ضعیف و زشت است. لحظه دون کیشوت تبدیل به مسخره و غم انگیز و â € œquixoticâ € در دنیای من است، لحظه ای قبل از مرگ زمانی که او ایده خود را به نفع درک اصلی جریان مسیحی از خود میپردازد، سانچو پانزا را از بین میبرد، که در خود، واقعگرایانه و عملی به درک نیازهای دنیای شخصیتهای مانند دون دین کیشوت، عقلانیت، هنگامی که او را به عهده می گیرد، سرزنش روح خسته و ناامید را به دست می آورد. او قبلا زندگی کرده است. یکی دیگر از شخصیت های مورد علاقه من بامزه، ژان Barois، پیش بینی ضعف های سالخورده و عهدنامه خود را به جهان در اوج قدرت فکری خود را نوشت، به این ترتیب برندگان فریبنده بدن مرده او پس از آن با کلمات خود را از قدرت آرمانگرا از طرف دیگر قبر. و برای همه کسانی که در دون کیشوت لبخند می زنند: بسیار باهوش و سخت تر است، برای مبارزه با بادبادک های بی حرکتی و مکانیزه ای از اژدها آتش سوزی! و شما باید بیش از یک اونس دون کیشوت در شما داشته باشید تا سعی کنید آن را مرور کنید کتاب فوق لیسانس!

مشاهده لینک اصلی
دون کیشوت، نویسنده اسپانیایی Miguel de Cervantes Saavedra، از طریق دو شخصیت برجسته ای که هرگز تصور نمی شود، بحث می کند که چه تصوری و چه چیزی دیده می شود، ایده آل در مقابل واقعی، درگیری های بین توهم و واقعیت، و چگونگی این خطوط جامد شروع به تضعیف با تأثیرات دون کیشوت و سانچو پانزا از طریق مسیر این کمیک (اما غم انگیز گاهی اوقات ...) داستان را به یکدیگر تحمیل می کند. حساب ثانویه ای که از مورخ عرب سید هامت بننگلی ترجمه شده است - این همان چیزی است که راوی ما آنرا توصیف می کند - این کتاب داستان آلونسو کوکسانو، نجیب زاده ای در حدود 50 ساله، بازنشسته، که با خواهرزاده اش و یک خانه دار در روستای لا منچا زندگی می کند، می گوید. او علاقه مندان به داستان های بزرگی است و او بیشتر وقت خود را صرف خواندن کتاب ها (AmadÃs de Gaula، Orlando Furioso و Tirant lo Blanch، در میان دیگران) در مورد شوالیه ها و شکار و سرنوشت و خطرناک آنها می کند. خواندن بیش از حد او (خواندن بیش از حد زیاد است؟ :)) به نظر می رسد بر روی ذهن خود - و یا @ مغز آن بسیار خشک است که او عقل خود را از دست داده است. @ مایل به دنبال ماجراهای و اجرای صلح و عدالت، او خود را تغییر نام دون کیشوت ، Dulcinea del Toboso را به عنوان بانوی قلب خود تعیین می کند - برای یک شوالیه بدون عشق، مانند یک درخت بدون برگ و یا میوه یا یک بدن بدون یک روح، یک زره قدیمی را که متعلق به او بود، پدربزرگ، بر روی اسب خود (که اکنون Rocinante نامیده می شود) می آید و در اوایل صبح، شرکت خود را به عنوان شوالیه فریبنده آغاز می کند. پس از برخی از اختلالات، دون کیشوت به شدت مورد ضرب و شتم قرار می گیرد و توسط دهقانی که او را به رسمیت می شناسد به خانه اش بازگردانده می شود. این پایان بخش اول خود است. در این نقطه، شما نمی توانید کمک کنید، اما از خودتان بپرسید: آنچه واقعا در داخل Don Quixote در می آید؟ می تواند به سادگی به عنوان دیوانه تلقی شود؟ در هر جنبه ای، اما عشق او به بزرگی، آن قابل توجه است که چقدر باهوش و تیز است - و این همانطور که داستان ادامه می یابد، واضح تر می شود. برای یک دقیقه کارت دیوانه را کنار گذاشته، غیر ممکن نیست که تعجب کنید که آیا و چرا این احتمالا در تلاش برای فرار از واقعیت است. آیا او ناراضی یا ناراضی با زندگی اش بوده است؟ او اغلب در مورد اینکه چگونه یک روز یک کتاب درباره او بنویسد، به همه اعمال عالی او صحبت خواهد کرد. آیا او احساس می کند که کمبود دستاورد ها در زندگی است و بنابراین بر روی ایمونوئید اش تاثیر می گذارد؟ این فقط چند سوال سوالاتی است که این کتاب ظاهرا ساده را مطرح می کند. پس از یک دوره کوتاه ناخودآگاه - که در طی آن دوستانش بیشتر کتابهای مبارزه او را در یک صحنه خنده دار و در عین حال نگران کننده سوزاندند، یا نه - قهرمان ناتمام ما تصمیم می گیرد که او نیاز به یک اسکویر داشته باشد و سانچو همسایه خود را متقاعد کند که در مأموریت هایش پیوستن به او، با وعده دادن او به فرمانروایی از ñnsula. در اینجا، ما شاهد تولد بهترین رابطه بین قهرمانان داستان و شخصیت او هستیم. سانچو پانزا، به عنوان یک کارگر مزرعه، مرد صادق، اما با کمی خجالت زده در کتک خود، همسر و فرزندان خود را به عنوان Quixotes esquire خدمت می کند. سانچو به دنبال استاد خود می رود و به خواسته هایش احترام می گذارد، اما بدون گفتن ذهن خود، تا زمانی که ممنوع است، چون کویچوت دیگر نمی تواند او را ببوسد؛ هرچند که برای تفریح ​​ما، شوالیه ممنوعیت خود را افزایش می دهد. تطبیق دان کیشوت گمانه دیوانه Sanchos به اصطلاح حماقت است. مطمئنا، او تحصیلات بی سواد و بی سواد، اما می تواند آن را احمق و یا گنگ نامیده شود؟ او خیلی زود متوجه می شود که استاد او، تا جایی که شیوه های بزدلانه اش می رود، گمراه کننده است و اغلب از طریق اقداماتش از این موضوع ناراحت است - اما هرگز، هرگز از طرف خود نمی رود؛ این به خاطر دوستی و وفاداری بی نظیرش است یکی از جنبه های قابل توجه این رمان، زبان آن است: نوشته شده در یک لحظه جالب و سبک، تقریبا از بی گناهی، سروانتس قادر به ایجاد خوانندگان خود را از طریق لحظات شامل برخی از اعمال بد و خشونت بدون احساس غرور؛ برخی از مشت ها و لگد خنده دار و سرگرم کننده بودند. و چگونه می توانست شاهد سانچس در برخورد با مضطرباتی با خجالت باشد؟ حتی یک هزار صفحه کتاب، آن را هرگز احساس خسته کننده به آن را بخوانید: فرمت اپیزودیک، عمدتا از فصل های کوتاه، نگه می دارد شما را به ادامه فقط برای یکی دیگر. قبل از اینکه متوجه شوید، در حال حاضر سه صد صفحه عمیق دارید. بر خلاف باور عمومی که عواقب هرگز به همان اندازه اصلی نیست، حجم دوم Don Quixote در سال 1615 ظاهر شد - جلد اول در سال 1605 منتشر شد؛ امروزه اغلب آنها به عنوان یک اثر واحد منتشر می شوند و به همان اندازه خوب هستند (و اغلب منتقدان آن را بهتر از نظر اولیاء) نسبت به اولین قسط برای رشد شخصیت و دیدگاه فلسفی خود می دانند. بخشی از آن نوشته شده توسط سروانتس به عنوان یک پاسخ به ادامه غیرمجاز رمان، این بخش غم انگیز 2 در واقع یکی از موضوعات مورد بحث سروانتس در دنباله خود است، به عنوان دون کیشوت و Sancho از طریق کسی که نام آنها را که یک کتاب را به رسمیت می شناسد پیدا کردن درباره آنها نوشته شده است. پس از شنیدن بعضی از مطالب کتاب، آنها را به عنوان پر از دروغ ها رد می کنند ...

مشاهده لینک اصلی
â € œÂ¡Cambiar جهان، دوست سانچو، آن را جنون و یا مدینه فاضله، اما عدالت!key قبل از شروع به نوشتن موسسات تحقیقات پ من ± یک از این کتاب فوق العاده، من باید عذر خواهی صمیمانه من به دون میگل د سروانتس ساودرا از بپرسید، به نظر من بی احترامی نیست که leÃdo خود دون کیشوت طولانی قبل از همه کسانی که به خواندن و HotfixA © طولانی پس از ©، به ویژه با توجه به اینکه من خودم را یک خواننده کلاسیک در نظر بگیرید. پس چرا مهم ترین کلاسیک همه نیست؟ من نمی گویم که این چیزی غیر قابل تحسین است، اما من آن را یک خطای جدی می دانم. علاوه بر این، او توضیح داد که یک رمان از جمله موسسات تحقیقات پ کالیبر ± یک merecerÃa به ارتباط آنها و هر چند من نمی توانم حدس می زنم که به عنوان گسترده به عنوان کار، سعی کنید © به انجام آن راه ترین posible.Don کیشوت احساس مانچا اولین رمان مدرن در تاریخ ادبیات است که بحث و گفت وگو ندارد. ما می تواند در نظر است که یک تاریخ است که ما را به کمی à © از حماسه یونانی وجود دارد، اما این آنها در hexámetros نوشته شده و بدن را از یک سابقه مناسب رمان ندارد dicha.Otro atribuirÃa به قصه های کانتربری است Decamerón اما این بیشتر به داستان گرا اگر چه آنها یک موضوع مشترک در میان شخصیت های مختلف که داستان خود را در هر دو libros.A به اعتقاد من بگویم، می تواند به Gargantúa و Pantagruel توسط رابله در 1،534 نوشته، گفت که روش کار است بازدید کنندگان زمینه رمان دون کیشوت روش که مورد بله چرا که ما یک داستان که مفهومی و انسجام استدلالی است که با Cervantes.Algunos teóricos و مورخان ادبی برابر دانسته ادعای atribuÃrselo رمان به نام کلیدیThe شاهزاده خانم @ توسط مادام دو لا فایت در 1678 نوشته شده است، اما این چیزی است من ترجیح می دهم اظهار نظر نمی کنم چرا که آن را به من نیاید است sobremanera.No وجود دارد هر رمان که p اودا به عنوان GA © نرو آغازگر آن را به عنوان دون کیشوت، که بیشترین ترجمه شده، که بیشتر منتشر شده است و اغلب ضعیفی داشته است تقلید شده است، و یا دوباره reversionada.Miguel د سروانتس است در نظر گرفته یک نویسنده کل، از incursionó در رمان، شعر و به خصوص تئاتر، اما اساسا و از کیشوت نظر گرفته شده است authenti © ntico نوآورانه در ادبیات با توجه به اینکه بخش اول این رمان در 1605 و دوم نوشته شده بود ده سال بعد ± سیستم عامل خشم بیشتر از سروانتس به انتشار بخش دوم apócrifa، توسط یکی آلونسو فرناندز د Avellaneda در 1614 نوشته شده است، وارونه جلوه دادن تاریخ سروانتس با از Saa ± AY قصد بد، که سروانتس خود ajusticiar هر دو مقدمه و معابر از بخش دوم توسط Quijote خود را به عنوان مسخره از نویسنده بد از Tordesillas.En واقعیت، سروانتس رسیدگی من قصد ندارد به ارسال یک دنباله اما این obligó را به حلقه به شوالیه و ارباب خود و مهر و موم مرگ خود را به سمت پایان داستان منحرف هر گونه تلاش برای احیای trasnochado personaje.Retomo خود مفهوم نوآورانه سروانتس از آنجا که در دون کیشوت می توانید مشخصات حقیقی بینامتنیت پیدا کنید، که، یک رابطه € œthe که یک متن (شفاهی یا کتبی) حفظ با دیگر (شفاهی یا کتبی) متون، چه معاصران یا قبل از آن؛ مجموعه ای از متون که آرزوی مرتبط است یا به طور ضمنی یک متن یک نوع خاص از زمینه، که هر دو تولید و درک گفتار (گرفته شده از این مفهوم نظریه ادبی) را تحت تاثیر قرار است زاده چه به © منظورم این است که به طور مداوم پیدا در این رابطه رمان با آثار دیگر مانندLas مسخ @ اوید، ویرژیل @The Eneida،La llÃada @ Y @The اودیسه، که هر دو هومر،Orlando Furioso آریوستو @ @ ال Primero @ @The پشم زرین آپولیوس، منابع بی شماری را به متون bÃblicos از عهد قدیم و جدید، GA © نرو picaresco، به طنز، ترانه، سبک باروک، رنسانس کار می کند، شعر و البته، مهم ترین چیز از همه: رمان سروانتس نوآورانه caballerÃa.Tan است که حتی برای اولین بار شامل ± کوچک به عنوان رمان در رمان اصلی، به عنوان کسانی که ازThe بی ربط کنجکاو هستند @ Y @ Captive @، the Dorotea برخوردار تاریخچه، شوالیه سیرا، داستان چوپان مارسلا، این داستان عجیب شاهزاده Micomicona، صاحب ± به Dolorida، Altisidora و DOA ± RodrÃguez. این مفهوم رمان در دیگر غول های ادبی خواهد شد امثال هرمان ملویل و یا داستایفسکی Fiódor بهره برداری، که ما می توانیم در آثار مانندLos برادران Karamázov @،Los شیاطین دیک OMoby به نام دیدن @ @ تنها برخی از عناوین، اثبات نفوذ espaà نویسنده بزرگ ± OL برای حروف است که شما sucedieron.¡Y این همه از دیالوگ دون کیشوت، سانچو پانزا و مشت ± ADO از شخصیت ها که نمی گفت می رسد بیست چه کسی می تواند انکار کند ...

مشاهده لینک اصلی
شما میتونید با استفاده از این نرم افزار به راحتی و بدون هیچ مشکلی کار کنید. برخی از رولینگ های خوب در اینجا وجود دارد، اما بخش اول خشونت بسیار جدی و بی پایان است و در حالی که نیمه دوم آرام تر و متمرکز تر می شود، هرگز تصورات من را درگیر و خون من نمی شود. در حقیقت، اگرچه می دانم او واقعا آن را دوست دارم، من نمی توانم کمک کنم، اما احساس می کنم که طرفداران توصیه این برای من شبیه به دوک و دوشیزه سرگرم کننده خود را با دان q. من احساس می کنم که بری یک شوخی بر من می اندازد - او نمی خواهد من را به هدف خواندنش برساند و خنده دار می شود،no، karen، شما 150 کتاب در این سال نخواهید خواند !! من از شما جلوگیری میکنم @ من به تو نشان خواهم داد با وجود مقدار زمانی که من در این مورد متوقف شد، من به عقب در بازی آمده است. اما این، من این را دوست ندارد. و بسیاری از آن فقط زمینه است. من می توانم آن را به عنوان یک مصنوعات و به عنوان پایه ای برای ادبیات غربی تحسین کنم، اما از سرنوشت هر کاری که حرفه ای ویرایش نمی شود، رنج می برد. طعم تغییر در طول زمان. درست همانطور که مریلین مونرو احتمالا مجبور شد پانزده پوند را برای ساختن ایده آل باند مدرن بسازد، بنابراین این کتاب می تواند همان مقدار متن را از دست بدهد. اگر فشاری در بعضی جاهای خرد شده وجود داشته باشد، فریاد بزنید، بری، به طور جدی، اگر این جابجا شده در برخی از شمع های شلوغ ظاهر شود، انواع انتقادات وجود خواهد داشت و ممکن است حتی چند بار به جادوگران دستیار سرمقاله چندین بار در اطراف دفتر (LGM) قرار بگیرد: @ این مرد @ @ @ این تکرار است! @ @ این تعمق است که هیچ ارتباطی با هیچ چیز دیگری در اینجا ندارد؟ @ @ این است مسکن خارج از منبع دیگر به سرقت رفته !!! @ ویراستار در این توله سگ به شهر میرود. اما ما در این 500 سال از خواندن کتاب خواندن لذت میبریم و از اینکه چگونه هنوز تازه و مدرن به نظر میآید، خوشبختیم. و بخشی از آن بسیار مدرن است. احتمالا به معنی ____ اینجاست @ و یا @ این مرجع اشتباه است @ در یک رمان مدرن نمیتواند بازی کند. اگر جوناتان سافران این کار را انجام داده بود، یک تاج از کلاسیک های پر زرق و برق برجسته خواهد بود،I نمی تواند باور کند او @ perseus @ هنگامی که او به معنی @ theseus @ ... @ guffaw guffaw.but 500 سال پایین راه، می توانیم استعفای بیشتر نویسندگان ماجراجویانه قلب را می گیرند و من آگاه هستم که من نیتپیک می باشم، من بیشتر علاقمند به اشاره هستم که چگونه بسیاری از افرادی که این کتاب را دوست دارند بسیار خشمگین هستند تا چیزی را که امروزه تولید کرده اند و نقص آشکار بسیاری داشته باشد بخوانند. اما من طول عمر تحسین میکنم. نمیتوانستم به طور کلی به آن برسم. در اینجا بسیاری از لحظات عالی وجود دارد: سوزاندن کتاب (نوو!)، نمایشنامه عروسک، don q. در قفس و توالی های غیرواقعی بزرگ در بحث درباره ارزش نمایش درام به عنوان یک رسانه و مشکل ترجمه و بسیاری دیگر از رخدادهای جزئی. نیمه اول فقط قسمت پس از قسمت این رقیب خیالی با نوعی رید- خشم، متا تهاجمی حمله به مردم و شیرهای بی گناه، غیرمنتظره و همراهی او که یک فرشته آشنا است که شما را حتی برای وعده یک ساندویچ فروخت. و همه چیز مانند چیزهایی است که از برادران مارکس خوشم می آید. منظورم اینه که چطوری با کیک نان چیکار کنی؟ با نیمه دوم، بهتر است و بیشتر خودخواهانه و اغراق آمیز می شود، اما بسیاری از آن هنوز خسته کننده است. نیمه دوم، ده سال پس از اولین بخش نوشته شده است، اغلب به عاملی غیر مجاز اشاره می کند که آیا برخی از کارشناسان آن را نوشتند و آن را تکه تکه کردند. این مثل یک دختر معمولی است که یادداشت ها را به بچه های سرد منتقل می کند،did شما می شنوید که او گفت ؟؟؟ با این حال، من یک خواننده تنبل هستم، حتی اگر سلیقه های من نسبت به سرعت بیشتری نسبت به این داشته باشد، اما من خواندن بسیاری از پرونده های آهسته و پر جنب و جوش که من را بیرون نکردند قلم قرمز ذهنی من و خراشیده شدن به چیزی که احساس می کردم بیگانه یا تکراری بود. من می توانم پیامی در مورد هنر و تاثیر آن و پتانسیل آن و جایگاه آن در جهان را تحسین کنم، اما این کتاب را سرگرم نکردم عذر خواهی و برای یاسمن - چه کسی فکر نمی کند که چیزی در زبان اسپانیایی پیچیده یا پرهیجو باشد - من این را واجد شرایط، فکر می کنم. در عمل دوم همه چیز متا می شود. برای آن زمان، این موضوع به طور جدی ذهن خمیدگی بود.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب دن کیشوت


 کتاب تنها کسی که باقی ماند
 کتاب تو خواب میکائیل هستی
 کتاب پرونده ی قتل مرموز یک (یا دو) خفاش جوان
 کتاب ویزی ویگ پشمالوی فضایی
 کتاب شبکه ی جهانی جاسوسان 4
 کتاب حمله ی هیبی جیبی ها