کتاب برف

اثر اورهان پاموک از انتشارات پوینده - مترجم: مصطفی علی زاده-داستان ماجرایی

یک شاعر تبعیدی به نام Ka به ترکیه باز می گردد و به شهر فرشته ای که به شهر کارس می رود سفر می کند. هدف ظاهری او این است که در موجی از خودکشی در بین دختران مذهبی ممنوع شود که سرشان را پوشانده باشند. اما کا همچنین توسط خاطرات خود را از Ipek تابشی، که اخیرا طلاق گرفته است، کشیده شده است. در اثر بارش برف و سوء ظن جهانی، کا دستاویز خود را با ارقام اعم از شوهر پیشین Ipek به یک تروریست کاریزماتیک دنبال می کند. یک هدیه از دست رفته با ناگهانی عصبانی می شود. عصر طلایی تئاتری در قتل عام. و پیدا کردن خدا ممکن است مقدمه ای برای از دست دادن همه چیز دیگر باشد. لمس کردن، غم انگیز کمیک، و با تعلیق مغزی همگی، Snow به ارتباط ما با لحظه کنونی بسیار زیاد است.


خرید کتاب برف
جستجوی کتاب برف در گودریدز

معرفی کتاب برف از نگاه کاربران
Kar = Snow, c2002, Orhan Pamuk (1952)
عنوان: برف؛ نویسنده: اورهان پاموک؛ برگردان: شهرام دشتی، مشخصات نشر: تهران، البرز، 1386، در 624 ص، شابک: 9789644425608؛ چاپ پیشین: با ترجمه: سیمین موحد؛ نشر ورجاوند، 1385، در 687 ص. شابک: 9647656572؛ ترجمه از متن انگلیسی؛ موضوع: داستانهای نویسندگان ترک، ترکیه، قرن 21 م
برف؛ اثر: اورهان پاموک؛ روایتگر داستانی عاشقانه است؛ که در پس زمینه ی مشوش ترکیه ی امروز، که سرشارست از تنشهای موجود میان سنت و اصلاح طلبی، دین و خدا ناباوری مدرن و…؛ روی میدهد – داستانی عاشقانه که در فضای زیبا –و البته بعضاً فریبکار- شهری مرزی، که درگیر بورانی سخت شده؛ شکل می‌گیرد. کا شاعری تبعیدی ست، که به دلیل درگذشت مادر خویش به ترکیه باز گشته است. پس از خاکسپاری مادر در استانبول، کا خبردار می‌شود دختری که در زمان دانشجویی از دور عاشقش بوده، از همسرش جدا شده، به قصد ملاقات او به شهر شمالی قارص سفر می‌کند. او خود را روزنامه نگار معرفی کرده، و به بهانه‌ ی تهیه ی گزارش، درباره‌ ی مسائلی از قبیل خودکشی‌های اخیر دختران جوان، و انتخابات شهرداری که به زودی برگزار خواهد شد، وارد شهر می‌شود. کا دوباره ایپک را می‌بیند، و دوباره مسحور زیبایی‌ اش می‌شود، زیبایی‌ ای که به مراتب از آنچه که در یادش مانده بود، خارق العاده‌ تر است. او به این نتیجه رسیده است که ایپک پاسخ تمام رویاهای او هست، در مدت زمان اقامت کوتاهش در قارص، با بیقراری تمام ایپک را دنبال می‌کند. در هتلی که مالکش پدر ایپک است، اتاقی کرایه می‌کند، تا از آن راه بتواند راحت‌تر ایپک را ملاقات کند. پدر ایپک، کا را برای شام دعوت می‌کند، و کا با دیدن ایپک، بیشتر و بیشتر عاشقش می‌شود. کا به دلیل مصاحبه‌ هایی که برای گزارش نمایشی‌ اش با مردم انجام می‌دهد، بلافاصله درگیر وقایع روز شهر می‌شود؛ نامزد پست شهرداری؛ که کسی نیست جز همسر سابق ایپک، و دوست سابق کا، موهتار؛ خانواده‌ های قربانیان خودکشی‌ها؛ معاون رئیس پلیس؛ و حتی رهبر گروه تثاتر، سونای زعیم، که سالها قبل دوستی مختصری با کا داشته، و حالا برای اجرای نمایشی در سالن تئاتر ملی، در شهر است. کا بعضی از دانش آموزان دبیرستان مذهبی را نیز ملاقات می‌کند، دانش آموزانی که از او به خاطر صحبت کردن با دخترانی که حاضر به برهنه کردن سرهاشان نشده بودند، خوششان آمده است. آنها کا را به چند تن از رهبرانشان، «نجیب» و «فاضل»، که از قضا از طرفداران متعصب خواهر ایپک، ردیفه –عاشق سینه چاک و معشوقه ی تروریست اسلامی بدنام شهر، آبی (بلو)- هم هستند، معرفی می‌کنند. کا در مدت زمان کوتاهی که در قارص اقامت دارد، موفق می‌شود دل ایپک را به دست آورده، و چه زبانی و چه فیزیکی، عشقش را ابراز کند. این مسئله باعث می‌شود کا بیش از هر زمان دیگری در زندگی خویش احساس خوشبختی کند. با این حال، خوشبختی‌ او در سایه‌ ی تردیدهایی که در هر قدم، بر سر راهش قرار می‌گیرند، فرو می‌رود. البته یکی از عمیقترین اثرات این خوشبختی این است که کا دوباره توانایی سرودن پیدا کرده، و در مدت چند روز نوزده شعر عاشقانه سروده، که بهترین اشعار عمرش نیز هستند، اشعاری که گویی از وجود کس دیگری سرچشمه می‌گیرند. یکی دیگر از مسائلی که کا در زمان اقامتش با آن مواجه می‌شود، کشمکشی ست که در درونش در مورد اعتقاد به خدا وجود دارد. او بارها و بارها خود را خداناباور پنداشته، اما در زمان اقامتش در قارص، به دیدار شیخ اعظم شهر رفته، و عشقش به خدا را اعتراف می‌کند. با این حال، اسلام‌گرایان شهر، صحت ادعاهایش را به چالش کشیده، و او را متظاهری می‌خوانند، که تنها برای به دست آوردن نظر مثبت آنان، ادعای خداپرستی می‌کند. نهایتاً، در آخر، …؛
ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
I won’t say Snow is a great novel, but it’s wonderfull, well formulated with a perfect illustrated description about what’s going on in such a typical society in our area. I understand if the situation is not very much understandable for outsider readers, but those who know the situation in our societies, and at the same time are fair and equitable enough, would probably say that Snow is a very realistic drawing of what we’re suffering of. I, on my behalf understand every single character in the novel, even “Ka” whom like Nabokov, when he was 19th, “keeps on writing his solitary poems while he heard the guns and saw bloody fights from his window”! or when Necip (a young character in the novel) dreams about a @landskape@, almost the same as Nabokovs (Speak, Memory).
I liked very much the allegory about the snow which in one way is as beautiful as God’s message, and on the other hand trap the small city, inclusive Ka, as tide and closed as the people’s minds, no matter what ideals they have and which ideology they support.
Apart from some small wholes here and there in Pamuk’s description about events and behaviours, (how the narrator could manage to know every thing about everyone, even some very private individual’s feeling), the novel is beautifully formed with different informations about so many characters and situations, unless Pamuk doesn’t tell us; in a city which is trapped in snow so badly that no train can leave and no car can enter, even the army is not able to reach the city, how people could produce food during 4 days!
می توانم حدس بزنم که این کتاب به فارسی ترجمه نشده باشد، چون اگر ترجمه شده باشد هم، دست کم نیمی از کتاب زیر تیغ سانسور تحریف می شود، یا بهم می ریزد. خواندن کتاب را به همه ی هم وطنان، به ویژه خانم ها، توصیه می کنم. یادداشت بلندی هم در مورد @برف@ دارم، در اینجا بخوانید
http://www.ali-ohadi.com/global/index...


مشاهده لینک اصلی
پس از اتمام این کتاب احساس خوشبختی کردم. سپس با ناراحتی، تحریک شده و در نهایت ناکام ماند. دیگر خوانندگان خوب می خوانند تمایل به دوست داشتن این کتاب را ابراز می کنند اما ادامه می دهند اشتباه، خسته و ناامید کننده. بیشتر با احساس ناراحتی که آنها آن را انجام ندادند، پیچیده شدند و بنابراین واقعا موفق نشدند. من احساس می کردم همان، اما علاوه بر این فوق العاده مزاحم شد و توسط آن خاموش. من در داستان های پست مدرن خیلی باهوش نیستم، اما تصمیم گرفتم تعصب خود را در حیاط خلوت کنار بگذارم؛ زیرا چنین چیزهای زیادی را در مورد این نویسنده شنیده بودم و پاموک به نظر نمی رسید که از آنچه من خواندن. این داستان در مورد یک شاعر تبعیدی ترکیه به نام کا است که زندگی فرانکفورت را منحصر به فرد و خشن می کند و به یک روستای دور افتاده در میهن خود سفر می کند، به نظر می رسد که زنان مسلمان مذهبی را به اعتراض به دستورالعمل حذف روسری سر خود در مدرسه برساند . او واقعا وجود دارد تا یک داستان عاشقانه با زن اخیرا ازدواج کند که او در دانشگاه می دانست. این رمان بیش از سه روز زمان می برد وقتی که برف شهر را از دنیای خارج قطع کرده است. آنچه که اتفاق می افتد، یک کودتا است که توسط یک گروه تئاتر ناکارآمد، بسیاری از فتنه های سیاسی و بسیاری از توپ های لکه دار بین شهروندان سکولار و مذهبی رهبری می شود. پاموک به هر نظر می پردازد، هرچند که آنها از لحاظ طبیعت خفیف، ملتهب و بومی خود، و یا توانایی جذب منافع و توجه من در آنها بسیار متفاوت نیست. این بخش بزرگی است، زیرا شخصیت قهرمانانه کا است، خود را خالی و کودکانه می کند و نوشتن هم مشغول و هم جدا است. فانتزی های سیاسی و عقاید در برف جالب نیستند و روشن نیستند، زیرا آنها از افراد پیچیده ای نیستند، اما برش های مقوائی حباب های غول پیکر، باریک و خسته کننده ای را به وجود می آورند. یک سری از نوزده شعر را که هر ساله به شکل کاملا تحقق یافته به او می رسد، رونویسی کنید. به راحتی آنها از بین می روند، اما گفتگو در مورد آنها بین Ka و Paramour او چنین می کند: \"آن را زیبا؟\" او چند لحظه بعد از او پرسید: \"این، زیبا است!\" Ipek. او چند خط دیگر را با صدای بلند خواند و سپس دوباره از او پرسید: «آن را زیبا می بینید؟» زیبایی را دید. «ایپک» پاسخ داد. وقتی خواندن شعر را تمام کرد، پرسید: «این چه چیزی بود آن را زیبا کرد؟ «من نمی دانم»، «ایپک» پاسخ داد، «اما من آن را زیبا پیدا کردم». «دیو محتر» [سابقش] همیشه شعری از این را خوانده است؟ \"او همیشه گفت:\" او دوباره خواندن شعر را با صدای بلند خواند، این بار با نیروی در حال رشد، اما هنوز هم در همه جا متوقف شده است که می پرسند، \"آن را زیبا؟\" او نیز در چند مکان های جدید می گویند â € œIt واقعا بسیار زیبا است، آن را ندارد â € â € œYes، آن بسیار زیبا â € Ipek پاسخ. به ذهن من، تنها یک کودک زیر 10 سال باید همیشه تحسین شود",null,null,0],in this sort of megalomania, and then only by his mother, but Ka is nowhere punished, ridiculed or even chided for his insufferable personality, and in fact I think we are supposed to admire him as embodying the innocence, purity, pathos and single-",null,null,3],mindedness that come with being a true artist.",null,null,3],Margaret Atwood says, in the New York Times Book Review “Not only an engrossing feat of tale-spinning, but essential reading for our times.",null,null,3],[Pamuk is] narrating his country into being.†This seems to me the best case for why Snow won the Nobel Prize.",null,null,3],The book makes Turkey legible, as well as digestible, to the West.",null,null,3],The novel is chock a block with allusions to white western male institutions – Kafka, Coleridge, Mann, Nabokov (he wrote a lot of stuff in the west, anyway): an annoying and intrusive narrator, a novelist named Orhan, whose games",null,null,3],of peek-a-boo get harder and harder to humor, an abysmal, abyssal usage of literary envelopes, a morose and misunderstood genius of a hero who falls desparately in love with a woman he obstinately refuses to lend more than one dimension –",null,null,3],the sex scenes, incidentally, are some of the most unintentionally off-putting I have ever read, and recall the experience almost every woman has been unfortunate to undergo at least once, where she feels she might leave the room, go get some cheesecake and",null,null,3],stand in the door frame watching her partner rythmically brutalizing a stack of pillows in laughable ignorance of her whereabouts or even existence.",null,null,3],Afterwards our hero has the witlessness to add to the injury by calling this essentially masturbatory act “love-making†.",null,null,3],In fact, this pretty much sums up my response to the whole book.",null,null,3]]

مشاهده لینک اصلی
یک رمز و راز. مطالعه موردی اجتماعی. برخورد فرهنگی. شاهکار ادبی. راویان غیر قابل اعتماد.میزونیت.پروژه. مبارزات سیاسی چندگانه. حقیقت های گوناگون. واقعیت های گوناگون. شخصیت های در حال حرکت. داستان های خنده دار. بنیادگرایانه. اخبار جعلی. اختلافات هویت ملی. این رمان حاوی بسیاری از رشته های مختلف است، من ناامید ناتوان از بررسی آن است. از آنجایی که من برای اولین بار آن را خوانده ام، درست بعد از Orhan Pamuk جایزه نوبل دریافت، آن را یکی از گنجینه های ادبی ترین من، یک کتاب پر از حقیقت و دروغ، از احمق و حکمت، عشق و نفرت، شور و بی حوصله است. کتابی پر از زندگی است. اگر هر چیزی، در سال های اخیر قدرت بیشتری به دست آورده است، همانطور که دموکراسی ترکیه با چالش های سخت تر مواجه است و سنت های مختلفی که با ایده های لیبرال و آزادی اندیشه مواجه هستند. همانطور که تاریخ در حال حرکت است، داستان روزنامه نگار استانبول که از راه دور کاست ها برای بازرسی از خودکشی های دختران جوان تحقیق می کند، واقعی تر و مرتبط تر می شود و سوالات مطرح شده در یک نور درخشان روشن می شوند. قدرت رمان برای بیان حقیقت به قدرت و خشم مردم! توصیه به جهان!

مشاهده لینک اصلی
من نه دلیل (به شدت) این کتاب را دوست داشتم: 1. نویسنده خود را شخصیتی در داستان خود ساخته است. من فقط این را دوست ندارم من همیشه تعجب می کنم که آیا آنها نویسنده ها را مسدود کرده اند و نمی توانند شخصیت داستانی را به دست بگیرند. نمودار برف و برف از شعر درگیر است. من بیشتر می گویم 3. مردانی که در این رمان هستند، هرگز زن و شوهر نیستند و هر زن دیگری را دوست دارند. 4. در همان پاراگراف، شخصیت سرپرست زن به عنوان نفرت از نفرت و خندیدن به عظمت در شخصیت اصلی مرد نادان و متولد شده توصیف می شود. این داستان هیچ انسجامی ندارد چیزها بدون پیش بینی به شخصیت اصلی اتفاق می افتد. این نمایشگاه به طور عمده فلسفی و به ظاهر مماسی بود. و اگر من مجبور به خواندن یک جمله دیگر در مورد اینکه آیا یک زن مسلمان باید روسری را بپوشاند یا خیر و یا اینکه برف چگونه و چه زیبا و وحشتناک می تواند باشد، من بیتی را می خوانم. من انگیزه های بسیاری از فعالیت های شخصیتی را درک نمی کردم. این ممکن است به این دلیل باشد که من به پیچیدگی های اجتماعی قلمرو ترکیه نادان هستم. اما این کتاب به من کمک نکرد. به عنوان یک شاعر دیگر، من متنفر بودم که شخصیت اصلی 19 شعر در طول رمان نوشت، اما خواننده هرگز خواندن هر یک از آنها را نداشت. این نکته در داستان توضیح داده شده است، اما هنوز هم به من زل زده است. 8. نویسنده بی ادعا سعی کرد سخت ترین کار خود را به ایجاد رمان به نظر می رسد مانند یک بیوگرافی، حتی اگر NOVEL برجسته برجسته در cover.9. از این رمان می توانم فرض کنیم که هر زن ترکیه عمیقا زیبا است و مردان ترک تنها می توانند پس از این موجودات را در امید به یاد آوردن خود بکشند. دلیل پاداش: دو سال بعد من هنوز عصبانی هستم و این کتاب را می خوانم!

مشاهده لینک اصلی
شاعر تبعیدی کا، بطور ظاهری به بومی خود در ترکیه بازنگشته است که به طور روزافزونی از خودکشی در میان دختران روسری @ برای مقاله ای در یک روزنامه آلمانی تحقیق می کند، اما در واقع برای پیوستن به Ipek عروسی زیبا که او در کالج دانست. در حالی که در آنجا است، او در فتنه های مذهبی و سیاسی قرار دارد. فکر کردم کتاب خیلی طول کشید و کاراکترها زیاد به من علاقه نداشت اما من واقعا دوست داشتم که برنده جایزه نوبل پاموک جو را در شهر کوچک کراس (و بسیاری از انواع آن مردم) در طول یک برف و باران زیاد ایجاد کند. من همچنین دوست داشت که او را به تصویر کشیدن اسلام گرایان فرهنگ ترکیه - و همچنین انقلابیون و هنرمندان سکولار - و همچنین به عنوان شخصیت های عشقی رمانتیک که در غرب عصبانی هستند - بیش از همه چیزهای دیگر را دوست دارد - چرا که ما از پذیرش و احترام به فردیت شور و شوق مذهبی آنها.

مشاهده لینک اصلی
(نمایش اسپویلر) [در بسیاری از موارد، برف خیلی متفاوت از برخی از رمان های دیگر Pamuks است - Ka در اطراف Kars حرکت می کند فقط به عنوان Galip سرگردان در اطراف استانبول در کتاب سیاه، و کسل شدن بین درک حاد از دیگران و ناامنی ناعادلانه در مورد خود را مستقیما از سیاه در نام من قرمز است. تقریبا همانطور که پاموک نگه داشتن یک رمان همان زمان را نوشتن می کند - یک رمان درباره اینکه مردان چگونه خودشان را تعریف می کنند، به ویژه آن دسته از مردان که کشف می کنند دیگر به نظر نمی رسد که در فضای فیزیکی اشغال شوند، در این مورد، کا کا تصمیم نمی گیرد که آیا او هنوز هم می تواند ترکیه پس از سال ها در آلمان در آلمان زندگی کند. این سوالی نیست که کتاب به آن پاسخ می دهد. کا تنها به ترکیه باز می گردد تا کشف کند که نوشتن نمی تواند به راحتی در مورد تصمیم هایی که او در طول اقامت خود در کرز انجام می دهد، مقابله کند: آیا به خدا اعتقاد دارد یا خیر؟ آیا او عاشق می شود یا نه؟ آیا او باید در ترکیه بماند یا نه؟ آیا او از غربی بودن پشتیبانی می کند یا خیر؟ این رمان را به یک داستان ساده تبدیل کنید که در آن شرق از طریق شکل کای با غرب منطبق با غرب است، اما این رمان به نظر می رسد که بیشتر در این تقاطع علاقه مند نیست، اما در آنچه اتفاق می افتد زمانی که یک نفر می خواهد در این تقاطع بنویسد. در واقع، این یک رمان است که به طور کامل از انواع نوشتن - مقالات روزنامه ها، بازی های تولیدی، اشعار، سخنرانی ها، ضبط های ویدئویی، و یادداشت های کس یاد می شود. همه اینها از طریق راوی، که سعی دارد @ Ka @ را در آن اسناد بسیار ساده قرار دهد، فیلتر شده است، مثل اینکه اگر کسی بتواند به راحتی نوت بوک سبز پیدا کند یا معنای نمودار برف ریز را کشف کند، می تواند بطور خاص هویت کا را تعریف کند. نتیجه نهایی یک شوخی عجیب و غریب است - Orhan Pamuk راوی طول می کشد سنین جمع آوری تمام بیت های کاغذی که شامل زندگی کا است و پس از آن صرف زمان بیشتری را تمام کردن آن را با هم، تنها به کم شدن نیست: کا است یک شخص وحشتناک جالب این یک شاعر شسته شده و عاشق خجالتی است. تمرکز شدید بر هویت منجر به یک مرده می شود که در آن از طریق نوشتن نمی توان کا را بهبود بخشید، درست همانطور که رویدادهای کارس نمی توانند از طریق رمان توضیح داده یا درک شوند. انگیزه های او، اشتیاق او و بی تفاوتی او به دیگران به طور کلی به طور غیرقابل پیش بینی راوی، خواننده را تعجب می کند که دقیقا، شیفتگی راویان با کا است. البته، یک شگفتی وحشتناک - در حال تبدیل شدن به تا پیچیدگی در اعمال Ka و Kas، راوی موفق به درک مشکلات اساسی در سیستم و در کودتا: در این رمان هیچ @ right @ وجود ندارد - سکولارها، ملی گرایان کرد، بنیادگرایان اسلامی، تبعیدیان ترکیه غربی، کمونیست های سابق، به سادگی عبور یک سیستم قدرت مشابه را دارند. این یک سیستم (و آن چیزی است که Ka در طول رمان شرکت می کند) که در آن زنان برای مردان نماد می شوند، همانطور که Ipek نماد Ka است. در نتیجه، داستان اولیه که Ka را به Kars - دختران خودکشی می رساند - از داستان خارج می شود تا زمانی که حتی Kadife خسته شود. این داستان از آنجا شروع می شود که کادیبه به طور مرتب آن را ارزیابی می کند: @ بیمار از شنوایی مرد صحبت می کند که چرا دختران خودکشی خودکشی می کنند. @ این داستان این روایت اولیه است که کا با آن موافق است اما در زندگی خود اعمال نمی شود. این کلید را به سایر داستان های انزوا، فشار اجتماعی و اجبار سیاسی فراهم می کند. اما دختران انتحاری در این کتاب فراموش شده اند، زیرا مردان در مورد آنها صحبت می کنند تا این داستان ها را فقط برای زنان بیان کنند. من مانند رمان های Pamuks، اما آنها را بسیار خواندن می بینم. آنها آهسته و فلسفی هستند و شخصیت اصلی اغلب بسیار متناقض است که لغزنده باشد. این رمان دارای یک نوع ساختار تجربی نیست همانطور که نام من قرمز است - چارچوب روایت بیشتر ظریف است. اما من فکر می کنم که با توجه به تمرکز بر روی نوشتن (Ka نمی تواند خود را از طریق اشعار خود کشف کند، Orhan Pamuk نمی تواند کا را از طریق رمان کشف کند، و هیچ کس نمی تواند دختران خودکشی را تشخیص دهد)، هویت و سیاست، این استراتژی بهتر است. (پنهان کردن اسپویلر)]

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب برف


 کتاب ویلوی خجالتی
 کتاب هستی ایزدان و نیستی دیوان
 کتاب انبار زغال سنگ
 کتاب بازگشت
 کتاب سینه ریز
 کتاب ایلیا (18)